Logo




 

بخش ۵۰ - توفیق میان این دو حدیث کی الرضا بالکفر کفر و حدیث دیگر من لم یرض بقضایی فلیطلب ربا سوای

دی سؤالی کرد سایل مر مرا

زانکه عاشق بود او بر ماجرا

گفت نکتهٔ الرضا بالکفر کفر

این پیمبر گفت و گفت اوست مهر

باز فرمود او که اندر هر قضا

مر مسلمان را رضا باید رضا

نه قضای حق بود کفر و نفاق

گر بدین راضی شوم باشد شقاق

ور نیم راضی بود آن هم زیان

پس چه چاره باشدم اندر میان

گفتمش این کفر مقضی نه قضاست

هست آثار قضا این کفر راست

پس قضا را خواجه از مقضی بدان

تا شکالت دفع گردد در زمان

راضیم در کفر زان رو که قضاست

نه ازین رو که نزاع و خبث ماست

کفر از روی قضا خود کفر نیست

حق را کافر مخوان اینجا مایست

کفر جهل ست و قضای کفر علم

هر دو کی یک باشد آخر حلم خلم

زشتی خط زشتی نقاش نیست

بلک از وی زشت را بنمودنی است

قوت نقاش باشد آنکه او

هم تواند زشت کردن هم نکو

گر گشایم بحث این را من به ساز

تا سؤال و تا جواب آید دراز

ذوق نکتهٔ عشق از من می‌رود

نقش خدمت نقش دیگر می‌شود