کلما هم اوقدوا نار الوغی
اطفاء الله نارهم حتی انطفا
عزم کرده که دلا آنجا مایست
گشته ناسی زآنکه اهل عزم نیست
چون نبودش تخم صدقی کاشته
حق برو نسیان آن بگماشته
گرچه بر آتشزنهٔ دل میزند
آن ستارهش را کف حق میکشد
< بخش ۹ - قصه...
بخش ۷ - در ب... >