1  سوره حمد 1 Al-Fatiha / The Opening 
2  سوره بقره 2 Al-Baqarah / The Cow 
3  سوره آل عمران 3 Aal-i-Imran / The Family of Imran 
4  سوره نساء 4 An-Nisaa / The Women 
5  سوره مائده 5 Al-Ma'ida / The Table Spread 
6  سوره انعام 6 Al-An'aam / The Cattle 
7  سوره اعراف 7 Al-A'raaf / The Heights 
8  سوره انفال 8 Al-Anfaal / The Spoils of War 
9  سوره توبه 9 At-Tawba / The Repentance 
10  سوره يونس 10 Yunus / Jonas 
11  سوره هود 11 Hud / Hud 
12  سوره يوسف 12 Yusuf / Joseph 
13  سوره رعد 13 Ar-Ra'd / The Thunder 
14  سوره ابراهيم 14 Ibrahim / Abraham 
15  سوره حجر 15 Al-Hijr / The Rock 
16  سوره نحل 16 An-Nahl / The Bee 
17  سوره اسراء 17 Al-Israa / The Night Journey 
18  سوره كهف 18 Al-Kahf / The Cave 
19  سوره مريم 19 Maryam / Mary 
20  سوره طه 20 Ta-Ha / Ta-ha 
21  سوره انبياء 21 Al-Anbiyaa / The Prophets 
22  سوره حج 22 Al-Hajj / The Pilgrimage 
23  سوره مومنون 23 Al-Muminoon / The Believers 
24  سوره نور 24 An-Noor / The Light 
25  سوره فرقان 25 Al-Furqaan / The Criterion 
26  سوره شعراء 26 Ash-Shu'araa / The Poets 
27  سوره نمل 27 An-Naml / The Ant 
28  سوره قصص 28 Al-Qasas / The Stories 
29  سوره عنكبوت 29 Al-Ankaboot / The Spider 
30  سوره روم 30 Ar-Room / The Romans 
31  سوره لقمان 31 Luqman / Luqman 
32  سوره سجده 32 As-Sajdah / The Prostration 
33  سوره احزاب 33 Al-Ahzaab / The Clans 
34  سوره سبا 34 Saba / Sheba 
35  سوره فاطر 35 Faatir / The Originator 
36  سوره يس 36 Yaseen / Yaseen 
37  سوره صافات 37 As-Saaffaat / Those drawn up in Ranks 
38  سوره ص 38 Saad / Saad 
39  سوره زمر 39 Az-Zumar / The Groups 
40  سوره غافر 40 Al-Ghaafir / The Forgiver 
41  سوره فصلت 41 Fussilat / Explained in detail 
42  سوره شورى 42 Ash-Shura / Consultation 
43  سوره زخرف 43 Az-Zukhruf / Ornaments of gold 
44  سوره دخان 44 Ad-Dukhaan / The Smoke 
45  سوره جاثيه 45 Al-Jaathiya / Crouching 
46  سوره احقاف 46 Al-Ahqaf / The Dunes 
47  سوره محمد 47 Muhammad / Muhammad 
48  سوره فتح 48 Al-Fath / The Victory 
49  سوره حجرات 49 Al-Hujuraat / The Inner Apartments 
50  سوره ق 50 Qaaf / Qaaf 
51  سوره الذاريات 51 Adh-Dhaariyat / The Winnowing Winds 
52  سوره طور 52 At-Tur / The Mount 
53  سوره نجم 53 An-Najm / The Star 
54  سوره قمر 54 Al-Qamar / The Moon 
55  سوره الرحمن 55 Ar-Rahman / The Beneficent 
56  سوره واقعه 56 Al-Waaqia / The Inevitable 
57  سوره حديد 57 Al-Hadid / The Iron 
58  سوره مجادله 58 Al-Mujaadila / The Pleading Woman 
59  سوره حشر 59 Al-Hashr / The Exile 
60  سوره ممتحنه 60 Al-Mumtahana / She that is to be examined 
61  سوره صف 61 As-Saff / The Ranks 
62  سوره جمعه 62 Al-Jumu'a / Friday 
63  سوره منافقون 63 Al-Munafiqun / The Hypocrites 
64  سوره التغابن 64 At-Taghaabun / Mutual Disillusion 
65  سوره طلاق 65 At-Talaq / Divorce 
66  سوره تحريم 66 At-Tahrim / The Prohibition 
67  سوره ملك 67 Al-Mulk / The Sovereignty 
68  سوره قلم 68 Al-Qalam / The Pen 
69  سوره الحاقة 69 Al-Haqqah / The Reality 
70  سوره معارج 70 Al-Ma'arij / The Ascending Stairways 
71  سوره نوح 71 Nuh / Noah 
72  سوره جن 72 Al-Jinn / The Jinn 
73  سوره مزمل 73 Al-Muzzammil / The Enshrouded One 
74  سوره مدثر 74 Al-Muddaththir / The Cloaked one 
75  سوره قيامة 75 Al-Qiyamah / The Resurrection 
76  سوره انسان 76 Al-Insan / Man 
77  سوره مرسلات 77 Al-Mursalat / The Emissaries 
78  سوره نبا 78 An-Naba / The Announcement 
79  سوره نازعات 79 An-Nazi'at / Those who drag forth 
80  سوره عبس 80 Abasa / He frowned 
81  سوره تكوير 81 At-Takwir / The Overthrowing 
82  سوره انفطار 82 Al-Infitar / The Cleaving 
83  سوره مطففين 83 Al-Mutaffifin / Defrauding 
84  سوره انشقاق 84 Al-Inshiqaq / The Splitting Open 
85  سوره بروج 85 Al-Buruj / The Constellations 
86  سوره الطارق 86 At-Tariq / The Morning Star 
87  سوره الأعلى 87 Al-A'la / The Most High 
88  سوره الغاشية 88 Al-Ghaashiya / The Overwhelming 
89  سوره فجر 89 Al-Fajr / The Dawn 
90  سوره بلد 90 Al-Balad / The City 
91  سوره الشمس 91 Ash-Shams / The Sun 
92  سوره الليل 92 Al-Lail / The Night 
93  سوره الضحى 93 Ad-Dhuha / The Morning Hours 
94  سوره انشراح 94 Ash-Sharh / The Consolation 
95  سوره التين 95 At-Tin / The Fig 
96  سوره علق 96 Al-Alaq / The Clot 
97  سوره قدر 97 Al-Qadr / The Power, Fate 
98  سوره بينة 98 Al-Bayyina / The Evidence 
99  سوره الزلزال 99 Az-Zalzala / The Earthquake 
100  سوره العاديات 100 Al-Adiyat / The Chargers 
101  سوره القارعة 101 Al-Qari'a / The Calamity 
102  سوره تكاثر 102 At-Takathur / Competition 
103  سوره العصر 103 Al-Asr / The Declining Day, Epoch 
104  سوره الهمزة 104 Al-Humaza / The Traducer 
105  سوره الفيل 105 Al-Fil / The Elephant 
106  سوره قريش 106 Quraysh / Quraysh 
107  سوره ماعون 107 Al-Ma'un / Almsgiving 
108  سوره كوثر 108 Al-Kawthar / Abundance 
109  سوره كافرون 109 Al-Kafirun / The Disbelievers 
110  سوره نصر 110 An-Nasr / Divine Support 
111  سوره لهب 111 Al-Masad / The Palm Fibre 
112  سوره اخلاص 112 Al-Ikhlas / Sincerity 
113  سوره فلق 113 Al-Falaq / The Dawn 
114  سوره ناس 114 An-Naas / Mankind 

سوره نجم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ (١)سوگند به ستاره در آن زمان که دارد غروب می‌کند! [[«النَّجْمِ»: جنس نجم مراد است و شامل همه ستارگان آسمان می‌گردد. «هَوی»: غروب کرد. مراد غروب ستارگان در همه اوقات، یا غروب و فرو افتادن آنها در پایان جهان است. بعضی (هَوی) را برای طلوع و غروب استعمال کرده‌اند (نگا: المراغی). به هر حال، اشاره به طلوع و غروب ستارگان است که از نشانه‌های بارز عظمت یزدان، و از اسرار بزرگ آفرینش، و از مخلوقات فوق‌العاده عظیم پروردگارند.]]53:1
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ (٢)یار شما (محمّد) گمراه و منحرف نشده است، و راه خطا نپوئیده است و به کژراهه نرفته است. [[«مَا غَوی»: به باطل نگرویده است. به خطا نرفته و به کژراهه نیفتاده است (نگا: طه / 121).]]53:2
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ (٣)و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. [[«عَنِ الْهَوی»: از روی هوا و هوس. دل بخواه و خودسرانه. یعنی آنچه می‌گوید، به فرمان خدا می‌گوید و نه به فرمان دل، و از سوی خدا می‌گوید؛ نه از سوی خود.]]53:3
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ (٤)آن (چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است) جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام می‌گردد. [[«إِنْ»: نیست. حرف نفی است. «هُوَ»: قرآن.]]53:4
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ (٥)(جبرئیل، فرشته‌ی) بس نیرومند آن را بدو آموخته است. [[«شَدِیدُ الْقُوی»: دارای نیروهای شگفت و قدرتهای عظیم. مراد جبرئیل، فرشته وحی است.]]53:5
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ (٦)همان کسی که دارای خرد استوار و اندیشه‌ی وارسته است. سپس او (به صورت فرشتگی خود و با بالهائی که کرانه‌های آسمان را پر کرده بود) راست ایستاد. [[«مِرَّةٍ»: تیزهوشی. خرد استوار. پختگی اندیشه. دقت و وارستگی. «ذُومِرَّةٍ»: تیزهوش و خردمند. دقیق و تیزبین. «إِسْتَوی»: به پا خاست. راست ایستاد. در مأموریت خود چیره و توانا شد. مراد نمایان شدن جبرئیل در آغاز وحی است به شکل اصلی فرشتگی و با قیافه واقعی و با بالهائی که افق کوههای دور و بر غار حراء را پر کرده بود (نگا: فاطر / 1، تکویر / 19 - 23). حرف (ف) یا سببیه است. یعنی: به سبب قوّت و قدرتی که داشت، خویشتن را نمودار کرد. و یا عاطفه است. یعنی: بعد از ابلاغ و تعلیم وحی، به صورت اصلی خود ظاهر شد (نگا: قاسمی).]]53:6
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ (٧)در حالی که او در جهت بلند (آسمان رو به روی بیننده) قرار داشت. [[«الأفُقِ»: جهت. واژه افق، به معنی کناره آسمان، اصطلاح خاص علماء هیئت است و در اینجا مراد نیست (نگا: المصحف المیسر). «الأفُقِ الأعْلی»: جهت بالای سر بیننده.]]53:7
ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ (٨)سپس (جبرئیل) پائین آمد و سر در نشیب گذاشت. [[«دَنَا»: نزدیک شد. «تَدَلّی»: سر در نشیب گذاشت. رو به پائین آمد.]]53:8
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (٩)تا آنکه فاصله‌ی او (و محمّد) به اندازه‌ی دو کمان یا کمتر گردید. [[«قَابَ»: اندازه. مقدار. قدر. «قَابَ قَوْسَیْنِ»: مقدار طول دو کمان. در قدیم ادوات و ابزار اندازه‌گیری مسافات و فواصلِ کم عربها، کمان، نیزه، ذراع، و وَجَب بود (نگا: المصحف المیسر). «أَدْنی»: نزدیکتر. کمتر.]]53:9
فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ (١٠)پس جبرئیل به بنده‌ی خدا (محمّد) وحی کرد آنچه می‌بایست وحی کند. [[«أَوْحی»: وحی کرد. پیام داد. فاعل جبرئیل است. «عَبْدِهِ»: مرجع ضمیر (ه) خدا است.]]53:10
مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ (١١)دل (محمّد) تکذیب نکرد چیزی را که او (با چشم سر) دیده بود. [[«الْفُؤَادُ»: دل پیغمبر (. «مَا»: مراد شکل و قیافه جبرئیل است. «رَأی»: محمد دید.]]53:11
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ (١٢)آیا با او درباره‌ی چیزی که دیده است، ستیزه می‌کنید؟ [[«تُمَارُونَهُ»: با او مجادله و ستیزه‌گری می‌کنید (نگا: کهف / 22، شوری / 18).]]53:12
وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ (١٣)او که بار دیگر (در شب معراج) وی را دیده است. [[«نَزْلَةً»: دفعه. یک بار. مراد شب معراج است.]]53:13
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَىٰ (١٤)نزد سدرةالمنتهی. [[«سِدْرَةِ الْمُنتَهی»: مکانی است در آسمانها.]]53:14
عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ (١٥)بهشت که منزل (و مأوای متّقیان) است در کنار آن است. [[«جَنَّةُ الْمَأْوی»: اضافه موصوف به صفت خود است، همچون مسجد الجامع، و یا این که اضافه بیانیه است (نگا: آلوسی).]]53:15
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ (١٦)در آن هنگام، چیزهائی سدره را فرا گرفته بود که فرا گرفته بود (و چنان عجائب و غرائبی، قابل توصیف و بیان، با الفبای زبان انسان نیست). [[«یَغْشی»: می‌پوشاند. فرا می‌گیرد. احاطه می‌کند. «مَا»: چیزهائی که. مراد آفریده‌هائی است که تنها خدا بدانها آشنا است. برخی هم گفته‌اند: منظور انوار تجلی الهی، و زیبائیهای غیرقابل توصیف است. «مَا یَغْشی»: مراد تعظیم و تفخیم و تکثیر شی‌ء یا اشیائی است که سدره را در آن وقت در بر گرفته بود.]]53:16
مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ (١٧)چشم (محمّد در دیدن خود به چپ و راست) منحرف نشد و به خطا نرفت، و سرکشی نکرد و (تنها به همان چیزی نگریست که می‌بایست ببیند و بنگرد). [[«مَا زَاغَ»: منحرف نشد. به چپ و راست نگرائید. به خطا نرفت. «مَا طَغی»: فراتر نرفت. جز به چیزی ننگریست که می‌بایست بنگرد و ببیند. یعنی درست به چیزی نگاه کرد که می‌بایست نگاه بکند، و آنچه دید عین واقعیت بود و حقیقت داشت.]]53:17
لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ (١٨)او بخشی از نشانه‌های بزرگ (و عجائب ملکوت) پروردگارش را (در آنجا) مشاهده کرد (از جمله، سدرةالمنتهی، بیت‌المعمور، بهشت، دوزخ، و جبرئیل را با قیافه‌ی فرشتگی خود). [[«مِنْ آیَاتِ ...»: برخی از عجائب و غرائب شگفت ملکوت. قسمتی از نشانه‌های بزرگ ساختار آفریدگار. حرف (مِنْ) تبعیضیه است. «الْکُبْری»: بزرگ. صفت (آیَاتِ) است. «لَقَدْ رَأی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»: سه نکته در این آیه است: الف - حضرت محمد در شب معراج برخی از عجائب و غرائب ملکوت، یا به عبارت دیگر چندی از آسمانها را دیده است؛ نه همه آسمانها را (نگا: اسراء / 1). ب - او آیات عظمت و نشانه‌های بزرگ آفرینش را دیده است نه خود آفریدگار را، چرا که خدا از تجلی خود چیزی نفرموده است و بحث از معراج را با رؤیت آیات کونی پایان داده است (نگا: صفوة‌التفاسیر). ج - آنچه را که ملاحظه فرموده است واقعیت داشته است و در عالم بیداری بوده نه در عالم خواب و خیال.]]53:18
أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ (١٩)آیا چنین می‌بینید (و این گونه معتقدید) که لات و عزی. [[«اللاّتَ»: نام صخره سنگ سفید و منقشی در طائف بوده که بارگاه و پرده‌دارانی برای آن ترتیب داده بودند و آن را می‌پرستیدند. «الْعُزّی»: نام درختی در سرزمین نخله، میان مکه و طائف بوده که بارگاه و پرده‌دارانی داشته است (نگا: قاسمی).]]53:19
وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَىٰ (٢٠)و منات، سومین بت دیگر (معبود شما و دختران خدایند، و دارای قدرت و عظمت می‌باشند؟). [[«مَنَاتَ»: نام صخره سنگی در سرزمین مشلّل، نزدیک قدید، میان مکه و مدینه بوده است. برخی هم لات و عزّی و منات را بتهائی از سنگ می‌دانند که در داخل کعبه بوده‌اند. «الثَّالِثَةَ الأُخْری»: صفت اوّل و دوم منات هستند، و برای تحقیر رتبه آن از دو تای نخست است. یعنی منات که در رتبه سوم و بعد از لات و عزی است. عربها به این سه بت اهمیت فراوانی می‌دادند و آنها را تمثال یا نظر کردگان فرشتگانی می‌پنداشتند که ایشان را دختران خدا می‌خواندند. در نامگذاری نیز از اسماء و صفات خداوند استفاده کرده بودند: (أَلّلاّت) مؤنث (الله)، (عُزّی) مؤنث (أَعَزّ)، و (مَنات) ظاهراً مؤنث (مُنی) است.]]53:20
أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَىٰ (٢١)آیا پسر مال شما باشد، و دختر مال خدا؟! (در حالی که به گمان شما دختران کم‌ارزش‌تر از پسرانند؟!) [[«أَلَکُمُ الذَّکَرُ ...»: عربها فرشتگان را مؤنث و دختر خدا می‌دانستند (نگا: آیه 27). همچنین بتهای خود را با اسمهای مؤنث نامگذاری می‌نمودند و انباز خداوند می‌شمردند!]]53:21
تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَىٰ (٢٢)در این صورت، این تقسیم ظالمانه و ستمگرانه‌ای است. [[«قِسْمَةٌ»: تقسیم. بخش کردن. «ضِیزَی»: ستمگرانه. غیر عادلانه.]]53:22
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ ۖ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَىٰ (٢٣)اینها فقط نامهائی (بی‌محتوی و اسمهائی بی‌مسمّی) است که شما و پدرانتان (از پیش خود) بر آنها گذاشته‌اند. هرگز خداوند دلیل و حجّتی (بر صحّت آنها) نازل نکرده است. آنان جز از گمانهای بی‌اساس و از هواهای نفس پیروی نمی‌کنند. در حالی که هدایت و رهنمود از سوی پروردگارشان برای ایشان آمده است (و در پرتو آن می‌توانند به ناچیزی بتها پی ببرند و رضای خدای را بجویند و راه سعادت بپویند). [[«إِنْ هِیَ إِلاّ أَسْمَآءٌ»: بتها جز اسمهای بی‌مسمی نبوده و کمترین اثری از الوهیت در آنها موجود نمی‌باشد، و معبودهای موهومی و زائیده پندار نفسهای بیمارند، و لذا پرستش را نشایند.]]53:23
أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّىٰ (٢٤)مگر آنچه انسان آرزو کند به آن می‌رسد و خواهد داشت؟! [[«مَا تَمَنّی»: آنچه خواسته است. یعنی انسان هر چه بخواهد، نباید که چنان پیش بیاید و بشود. مراد این است که چشم طمع ایشان به شفاعت بتها بیجا است.]]53:24
فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَىٰ (٢٥)چرا که دنیا و آخرت از آن خدا است (و قانونگذاری و فرماندهی هر دو سرا مربوط بدو است). [[«الأولی»: این جهان (نگا: قصص / 70).]]53:25
وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ (٢٦)چه‌بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و (با وجود عظمت و بزرگواریشان) شفاعت ایشان سودی نمی‌بخشد و کاری نمی‌سازد، مگر بعد از آنکه خدا بخواهد به کسی (که شفیع است) اجازه دهد، و (از مشفوعٌ‌له) راضی و خوشنود گردد. [[«کَمْ»: چه بسیار است! «لا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً»: (نگا: طه / 109، زخرف / 86، یس / 23). «یَرْضی»: (نگا: طه / 109).]]53:26
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَىٰ (٢٧)کسانی که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را با نامهای زنان وصف و نامگذاری می‌کنند. [[«تَسْمِیَةَ»: نامگذاری کردن (نگا: حجرات / 11). «تَسْمِیَةَ الأنثی»: مراد این است که نامهای زنان را بر فرشتگان می‌گذارند و ایشان را دختران خدا می‌دانند (نگا: نحل / 57، زخرف / 19).]]53:27
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا (٢٨)ایشان در این باب چیزی نمی‌دانند (و از نر و ماده بودن فرشتگان کاملاً بی‌خبرند) و جز از ظنّ و گمان پیروی نمی‌کنند، و ظنّ و گمان هم (در بخش اعتقادات، به کسی سودی نمی‌رساند، و انسان را) بی‌نیاز از حق نمی‌گرداند. [[«بِهِ»: به آن سخنی که درباره ماده بودن فرشتگان می‌گویند. مرجع ضمیر (ه) قول، یا مذکور تسمیه است. «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً»: (نگا: یونس / 36). ظن بجای یقین نمی‌نشیند و سودی نمی‌بخشد.]]53:28
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (٢٩)از کسی روی بگردان که به قرآن ما پشت می‌کند و جز زندگی دنیوی نمی‌خواهد. [[«تَوَلّی»: پشت کرد. روی گردان شد. «ذِکْرِنَا»: یاد ما. قرآن ما (نگا: حجر / 6 و 9، نحل / 44. همچنین: المنتخب).]]53:29
ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ (٣٠)منتهای دانش ایشان همین است. پروردگار تو کسی را که از راه خدا منحرف شده باشد، و همچنین کسی را که راهیاب بوده باشد، به خوبی می‌شناسد (و بهتر از همه، احوال و اوضاع آنان را می‌داند). [[«مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»: منتهای دانش و آگاهی ایشان. نهایت فرزانگی و اطلاع آنان.]]53:30
وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (٣١)هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است، متعلّق به خدا است. سرانجام خداوند بدکاران را در برابر کارهائی که می‌کنند کیفر می‌دهد، و نیکوکاران را در برابر کارهائی که می‌کنند به بهترین وجه پاداش عطاء می‌کند. [[«لِیَجْزِیَ ...»: حرف (ل) لام غایت است. بنابراین جزا و سزا غایت و هدف آفرینش است. «بِالْحُسْنی»: به بهترین وجه. به سبب اعمال نیک. پاداش نیکو که بهشت است.]]53:31
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ ۚ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ۖ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ (٣٢)همان کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاریها کناره‌گیری می‌کنند و اگر گناهی از آنان سر زند تنها صغیره است (و آن هم مورد عفو خدا قرار می‌گیرد) چرا که پروردگار تو دارای آمرزش گسترده و فراخ است. خداوند از همان زمان که شما را از زمین آفریده است، و از آن روز که شما به صورت جنینهای ناچیزی در درون شکمهای مادرانتان بوده‌اید، از (تمام ذرّات و همه‌ی جزئیّات وجود) شما به خوبی آگاه بوده است و هست. پس از پاک بودن خود سخن مگوئید، زیرا که او پرهیزگاران را (از همه) بهتر می‌شناسد. [[«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَآئِرَ الإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ»: (نگا: شوری / 37). «إِلاّ»: لکن. «اللَّمَمَ»: صغائر. گناهان کوچک، که مورد عفو خدایند (نگا: نساء / 31). «أَجِنَّةٌ»: جمع جَنین. بچه‌ای که هنوز در شکم مادر است. «لا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ»: خودستائی مکنید. از پاک بودن خود لاف مزنید و سخن مگوئید (نگا: نساء / 49).]]53:32
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّىٰ (٣٣)آیا آن کسی را دیده‌ای که (از پیروی حق) دوری گزیده است؟ [[«أَفَرَأَیْتَ؟»: آیا تأمّل کرده‌ای و شناخته‌ای؟ آیا اندیشیده‌ای و دیده‌ای؟ «تَوَلّی»: به حق پشت کرد. از پذیرش اسلام دوری‌گزید.]]53:33
وَأَعْطَىٰ قَلِيلًا وَأَكْدَىٰ (٣٤)و اندکی بذل و بخشش کرده است و بعد از بذل و بخشش دست کشیده است؟ [[«أَکْدی»: عطاء را قطع کرد. بخل ورزید و نداد.]]53:34
أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَىٰ (٣٥)آیا او علم غیب دارد، و می‌بیند (که پشت به اسلام کردن و حق را نپذیرفتن و بخل ورزیدن و بذل و بخشش ننمودن، پسندیده و بلامانع است؟). [[«یَری»: می‌بیند. یعنی حقیقت را می‌بیند و می‌داند.]]53:35
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ (٣٦)یا بدانچه در تورات موسی بوده است، مطّلع و باخبرش نکرده‌اند؟ [[«صُحُفِ»: جمع صَحیفة، کتابها. مراد تورات است (نگا: طه / 133).]]53:36
وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ (٣٧)یا از آنچه در صحف ابراهیم بوده است، مطّلع و باخبرش نکرده‌اند؟ ابراهیمی که (قهرمان توحید بوده و وظیفه‌ی خود را) به بهترین وجه ادا کرده است. [[«وَفّی»: به تمام و کمال به عهد خود وفا نمود، و وظیفه خود را چنانکه باید ادا کرد (نگا: بقره / 124).]]53:37
أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ (٣٨)(در صحف ایشان آمده است) که هیچکس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد. [[«أَلاّ تَزِرُ ...»: اصل آن (أَنْ لا تَزِرُ ...) است. حرف (أَنْ) مخفف از مثقله است «لا تَزِرُ وَازِةٌ وِزْرَ أُخْری»: (نگا: انعام / 164، اسراء / 15، زمر / 7).]]53:38
وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ (٣٩)و این که برای انسان پاداش و بهره‌ای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است. [[«أَنْ»: حرف مخفف از مثقله است. «مَا سَعی»: واژه (ما) مصدریه است. یعنی جز سعی و تلاش خود انسان، بهره دیگری ندارد. می‌تواند موصوله هم باشد. یعنی جز آنچه برای آن تلاش کرده و انجام داده است، پاداش دیگری ندارد (نگا: آلوسی).]]53:39
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ (٤٠)و این که قطعاً سعی و کوشش او دیده خواهد شد. [[«سَوْفَ یُری»: دیده خواهد شد. هم خدا و رسول کارکرد او را می‌بینند، و هم مؤمنان و هم خودش (نگا: توبه / 105، زلزله / 7 و 8، آل‌عمران / 30).]]53:40
ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَىٰ (٤١)سپس (در برابر کارش) سزا و جزای کافی داده می‌شود. [[«الأوْفی»: به تمام و کمال. کافی و بسنده.]]53:41
وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَىٰ (٤٢)و این که قطعاً پایان راه به پروردگار تو منتهی می‌شود (و بازگشت همگان در پایان جهان بدو است). [[«الْمُنتَهی»: نهایت کار. مرجع. بازگشت (نگا: غافر / 3، علق / 8).]]53:42
وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىٰ (٤٣)و این که قطعاً او است که می‌خنداند و می‌گریاند. [[«أَضْحَکَ وَ أَبْکی»: خنداند و گریاند. یعنی اسباب خنده و گریه را فراهم می‌کند.]]53:43
وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا (٤٤)و این که قطعاً او است که می‌میراند و زنده می‌گرداند. [[«أَمَاتَ وَ أَحْیَا»: (نگا: بقره / 258، حجر / 23، ق / 43).]]53:44
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ (٤٥)و این که او است که جفتهای نر و ماده را می‌آفریند. [[«الذَّکَرَ»: بدل (الزَّوْجَیْنِ) است.]]53:45
مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ (٤٦)از نطفه‌ی ناچیزی، بدانگاه که (به رحم) جهانده می‌شود. [[«تُمْنی»: پرانده و جهانده می‌گردد (نگا: طارق / 6).]]53:46
وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَىٰ (٤٧)و این که قطعاً بر خدا است که (رستاخیز را پدیدار و مردگان را) زندگی دوباره بخشد. [[«النَّشْأَةَ الأُخْری»: پیدایش دیگر. مراد رستاخیز مردگان و حیات دوباره است.]]53:47
وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَىٰ وَأَقْنَىٰ (٤٨)و این که او است که قطعاً ثروتمند می‌کند و فقیر می‌گرداند. [[«أَغْنی»: دارائی داد و ثروتمند گرداند. «أَقْنی»: همزه این واژه برای سلب است و به معنی (فقیر کرد) می‌باشد (نگا: آلوسی). به دلیل تقابل. أَضْحَکَ وَ أَبْکی ... أَماتَ وَ أَحْیَا. برخی هم آن را به معنی (توشه داد و ارضاء کرد) گرفته‌اند.]]53:48
وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ (٤٩)و این که او است خداوندگار ستاره شِعری. [[«الشِّعْری»: نام ستاره‌ای است که گروهی از مشرکان عرب آن را می‌پرستیدند. قرآن می‌فرماید: چرا شعری را می‌پرستید، آفریدگار آن را بپرستید.]]53:49
وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَىٰ (٥٠)و این که او است که عاد نخستین را نابود کرده است. [[«عَادًا الأُولی»: عاد نخستین، قوم معروف که پیغمبرشان حضرت هود بوده است (نگا: احقاف / 21). عاد دوم، در مکه می‌زیسته‌اند و از نسل عاد نخستین بوده‌اند (نگا: المصحف المیسر).]]53:50
وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَىٰ (٥١)و قوم ثمود را هلاک کرد و از ایشان هیچ باقی نگذاشت. [[«مَآ أَبْقی»: کسی از ایشان را باقی نگذاشت.]]53:51
وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَىٰ (٥٢)و نیز قوم نوح را قبل از آنان هلاک ساخت. چرا که ایشان از همگان ستمگرتر و سرکش‌تر بودند. [[«أَظْلَمَ»: ستمگرتر. «أَطْغی»: سرکش‌تر و نافرمان‌تر.]]53:52
وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَىٰ (٥٣)و شهرهای زیر و رو شده‌ی قوم لوط را فرو انداخت. [[«الْمُؤْتَفِکَةَ»: (نگا: توبه / 70). «أَهْوی»: از بالا به پائین انداخت. فرو انداخت.]]53:53
فَغَشَّاهَا مَا غَشَّىٰ (٥٤)آن را فرو پوشاند آنچه می‌بایست آن را فرو پوشاند. [[«غَشّی»: فرا گرفت. دربر گرفت. پوشاند. «مَا»: مراد هول و هراس و سنگها و دیگر چیزها است. این واژه می‌تواند فاعل و یا مفعول به باشد.]]53:54
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ تَتَمَارَىٰ (٥٥)پس (ای کافر نعمت) آیا به کدامیک از نعمتهای پروردگارت شک و تردید می‌ورزی؟ [[«آلآءِ»: جمع إِلْی، نعمتها (نگا: اعراف / 69). «تَتَمَاری»: شک و تردید داری. از (مِرْیَة) به معنی شک و گمان (نگا: فصّلت / 54).]]53:55
هَٰذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَىٰ (٥٦)این (پیغمبر، یکی از پیغمبران خدا، و) از زمره‌ی بیم دهندگان پیشین است. [[«هذا»: این پیغمبر. «نَذِیرٌ»: بیم‌دهنده از عقاب خدا (نگا: فاطر / 24).]]53:56
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (٥٧)قیامت نزدیک گردیده است. [[«أَزِفَتْ»: نزدیک گردیده است. فرا رسیده است. «الآزِفَةُ»: نزدیک. مراد قیامت است (نگا: غافر / 18).]]53:57
لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ (٥٨)جز خدا هیچکس نمی‌تواند آن را ظاهر و پدیدار کند. [[«کَاشِفَةُ»: ظاهر کننده و پدید آورنده (نگا: اعراف / 187). جلوگیری کننده. معنی دیگر آیه: جز خدا هیچکس نمی‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند.]]53:58
أَفَمِنْ هَٰذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (٥٩)آیا از این سخن تعجّب می‌کنید و در شگفت می‌افتید؟ [[«هذَا الْحَدِیثِ»: مراد قرآن است (نگا: زمر / 23).]]53:59
وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ (٦٠)و آیا می‌خندید و گریه نمی‌کنید؟ [[«تَضْحَکُونَ»: می‌خندید. یعنی همچون استهزاء کنندگان می‌خندید. «لا تَبْکُونَ»: گریه نمی‌کنید. یعنی چرا باید همچون متقیان از خوف خدا گریه نکنید.]]53:60
وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ (٦١)و آیا پیوسته در غفلت و هوسرانی بسر می‌برید؟ [[«سَامِدُونَ»: جمع سامِد، غافل و هوسران. متکبر و سرگردان از غرور.]]53:61
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا ۩ (٦٢)اکنون که چنین است خدا را سجده کنید و او را بپرستید. [[«فَاسْجُدُوا ...»: مراد این است که اگر می‌خواهید در صراط مستقیم حق، گام بردارید، تنها برای او که تمام خطوط عالم هستی به ذات پاک وی منتهی می‌گردد، سجده کنید، و اگر می‌خواهید به سرنوشت دردناک اقوام پیشین گرفتار نیائید که بر اثر شرک و کفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهی گرفتار شدند، تنها او را عبادت کنید.]]53:62