حمایت از گنج نما
کلاسهای آموزش زبان فارسی
اپ اندروید گنج حضور
اپ آیفون گنج حضور
اینستاگرام
تماس با ما
صفحه اصلی
»
لیست شعرا
ابوسعید ابوالخیر
احمد شاملو
اسدی توسی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
بیدل دهلوی
جامی
حافظ
خاقانی
خلیلالله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام
رضیالدین آرتیمانی
رهی معیری
رودکی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی
سهراب سپهری
سیف فرغانی
شاطرعباس صبوحی
شاه نعمتالله ولی
شاهنامه گویا
شهریار
شیخ بهایی
شیخ محمود شبستری
صائب تبریزی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فخرالدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فردوسی
فروغ فرخزاد
فروغی بسطامی
فیض کاشانی
قاآنی
محتشم کاشانی
مسعود سعد سلمان
ملا هادی سبزواری
ملکالشعرای بهار
منوچهری
مهستی گنجوی
مولوی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
نیما یوشیج
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
وحشی
پروین اعتصامی
کسایی
قرآن کریم
جستجو برای :
تمامی شعرا
فقط در آثار حافظ
فقط در آثار خیام
فقط در آثار فردوسی
فقط در آثار مولوی
فقط در آثار نظامی
فقط در آثار سعدی
فقط در آثار پروین اعتصامی
فقط در آثار عطار
فقط در آثار سنایی
فقط در آثار وحشی
فقط در آثار رودکی
فقط در آثار ناصرخسرو
فقط در آثار منوچهری
فقط در آثار فرخی سیستانی
فقط در آثار خاقانی
فقط در آثار مسعود سعد سلمان
فقط در آثار انوری
فقط در آثار اوحدی
فقط در آثار خواجوی کرمانی
فقط در آثار عراقی
فقط در آثار صائب تبریزی
فقط در آثار شیخ محمود شبستری
فقط در آثار جامی
فقط در آثار هاتف اصفهانی
فقط در آثار ابوسعید ابوالخیر
فقط در آثار ملکالشعرای بهار
فقط در آثار باباطاهر
فقط در آثار محتشم کاشانی
فقط در آثار شیخ بهایی
فقط در آثار سیف فرغانی
فقط در آثار فروغی بسطامی
فقط در آثار عبید زاکانی
فقط در آثار امیرخسرو دهلوی
فقط در آثار شهریار
فقط در آثار عبدالواسع جبلی
فقط در آثار فخرالدین اسعد گرگانی
فقط در آثار فیض کاشانی
فقط در آثار سلمان ساوجی
فقط در آثار رهی معیری
فقط در آثار اقبال لاهوری
فقط در آثار بیدل دهلوی
فقط در آثار قاآنی
فقط در آثار کسایی
فقط در آثار عرفی
فقط در آثار رضیالدین آرتیمانی
فقط در آثار نیما یوشیج
فقط در آثار احمد شاملو
فقط در آثار سهراب سپهری
فقط در آثار فروغ فرخزاد
فقط در آثار ملا هادی سبزواری
فقط در آثار نصرالله منشی
فقط در آثار باباافضل کاشانی
فقط در آثار اسدی توسی
فقط در آثار خلیلالله خلیلی
فقط در آثار شاطرعباس صبوحی
فقط در آثار شاه نعمتالله ولی
فقط در آثار مهستی گنجوی
فقط در آثار هلالی جغتایی
فقط در آثار شاهنامه گویا
جستجو در آثار :
جستجوی عبارت
جستجو بر اساس تشبیه کلمات
نوع جستجو :
بسم الله الرحمن الرحیم : آفرین جان آفرین و جان جان
در نعت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم : آن محمد ختم و خیرالمرسلین
در نعت شاه اولیا علی علیه السلام : دین اگر خواهی سخن راراست گو
در نعت اولادمرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند : ای به دنیا جمله مقصود آمده
اشاره بکتابهای منظوم شیخ : گر ازین مرهم نیابی کام خویش
حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی : این چنین گفته است نجم الدین ما
در ارتباط ولایت با نبوت : گفت نی تو گوش داراحوال من
در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار : یک شبی در بحر شاه اولیا
در شرح حال خود فرماید : حال خود بشنوز من ای مرد نیک
در بیان مذهب و سلسلۀ پیر خود فرماید : چون پدر روزی به استادم سپرد
مقولۀ پیر درباره شیخ : گفت پیر ره که او بیخود شده
اشاره به حدیث غدیرخم : حق تعالی گفت درخمّ غدیر
در نکوهش مفتی میفرماید : من بگویم حالت قاضی تمام
پرسیدن حضرت شیخ قده از پیر مرد سالکی که در عصر او بوده از اینکه در دنیا چه عجایب دیدهای و جواب دادن پیر ونقل شهادت درویشی : پیرمردی بود سالک همچو من
در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة : آن دگر گفتا ولایت افضل است
*** : این سخن نقلست از سلطان دین
نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر : این سخن نقلست از شیخ کبیر
سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب : چون محمد این ندا از حق شنید
حدیث دیگر در آتش رفتن جناب ابوذر در حضور حضرت مولی الموالی علیه و آله السلام : راویم این نکته را از شیخ دین
در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند : بوی سرگین در دماغت هست چست
تمثیل در بیان آنکه استعداد و قابلیت ضایع نماند هر کجا باشد و طلب هدایت نماید هر کجا بیابد : بود اندر عصر من دانا دلی
تنبیه حال گرفتاران دنیا و شیرین نمودن ایشان بطلب مولی : ای تو در زندان دنیا همچو سگ
رفتن سیّد کاینات بمنزل سلمان فارسی و نزول سورۀ هل اتی : بودم اندر پیش نجم الدّین شبی
قصۀ جنگ خندق و کشته شدن عمرو بدست امیر کل امیر و شادمان شدن حضرت رسول(ص) و اصحاب از آن فتح کبیر : شد یقین کانرد زمان مصطفی
قال النبی صلی الله علیه و اله و سلم ضربة علی علیه السلام یوم الخندق افضل من عبادة امتی الی یوم القیمة : چون نبی آن شاه دین را دید شاد
تمثیل آنکه هرکرا جوهر قابلیت معنی هست پاک سخن را بهتر از جواهر قیمتی داند و خودرا بنافرمانی از نظر پادشاهان معنی نیفکند : شاه غازی شاه محمود آنکه داشت
تمثیل آنکه هر که نسبت درست باهادیان راه یقین بهم رساند، از شر نفس و شیطان، که راهزنان دیناند در امان ماند. والسلام : جوهر معنی من باقر بعلم
نقل نمودن معجزه حضرت امام رضا علیه السلام و بیان آنکه نسب و نسبت ظاهری با مخالفت، بعد و گرفتاریست ونسبت باطن با ارباب هدایت با موافقت رهائی و رستگاری. : بود در بغداد نیکو مقبلی
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمة محرمة علی السباع» : چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمة علی السباع» : هر که در اصل از نبی دارد مقام
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «الدنیا جیفة وطالبها کلاب» : جیفهٔ دنیا چو مردار آمده
بیان خاتم بخشیدن حضرت امیرمؤمنان(ع) بسائل در بین نماز : دارم از بستان حق گلدستهای
قوله تعالی: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» : گفت پیغمبر به یاران این سخن
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «کنت مع الانبیاء سراومعی جهراً» : چون ولایت کرد در عالم ظهور
بیان واقعه غدیر و نصب حضرت امیر مومنان(ع) بخلافت و امامت : یک روایت خوب از من گوش کن
قال جل و علا: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» : پس نبی فرمود منبر ساختند
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «یا ایهاالناس الست اولی بکم من انفسکم» قالوا بلی یا رسول الله قال: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» : جمله گفتند از طریق مهتری
قال الله تبارک وتعالی: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» : من بگویم آنچه مقصود خداست
و قال علیه السلام: «اللهم وال منوالاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل منخذله والعن علی من ظلمه» : چون پیمبر کرد این معنی ادا
بخ بخ لک یا اباالحسن اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة : من ولای تو بجان کردم قبول
قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها» : مرتضی و آل او یک مظهرند
قال النبی صلی الله علیه و آله: «من زار ولدی بطوس فکانما زاربیت الله سبعین مرة» : این سخن باشد بقول مصطفی
حکایت بر روح صاحب الولایة و بیان آنکه هر که او را شناخت، صاحب دل است و هرکه او را نشناخت گرفتار آب و گل : یا امیرالمؤمنین این بندهات
تربیت نمودن بطلب هدایت و بیان آنکه مراد از کلمه التعظیم لامر الله فرمان بردن ولایت امیر است و تعظیم نمودن آن و شفقت نمودن برخلق بتعلیم آن : ای پسر گویم ترا آثار خیر
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «التعظیم لامر الله والشفقة علی خلق الله» : تا که ایمانت شود محکم از او
سؤال نمودن خواجه ابوالحسن نوری سبب مخالفت معاویة بن ابی سفیان علیه اللعنه و بیان نمودن آن را : خواجهٔ نوری بما همخانه بود
عقد اخوت مصطفی با مرتضی : گفت روزی مصطفی اصحاب را
قال النبی صلی الله علیه و آله: «انت اخی فی الدنیا و الاخرة وانت منی بمزلة هرون من موسی» : پس مبارک گفت احمد شاه را
تشویق نمودن مستعداد بولایت حضرت شاه مردان : چون بدین مصطفی همره شوی
تنبیه ارباب غفلت، و بیان احوال و دریافت خود، و نصیحت نمودن غافلان : ای تو غافل از درون و از برون
بیان سر لو کشف نمودن علی علیه السلام و به عین الیقین، عالم بعلوم آن بودن : آن امیری کو بود در راه حق
ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن، وظهور ولایت ولی را در هر نشأه بازنمودن، و شرح حال خود بر آن افزودن : شو مطیع مصطفی و مرتضی
تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع) : چون ز عزّت خلعت آدم بداد
در بیان روح و جسم و نقصان نفس، و گرفتاری روح باو و رهائی یافتن ببرکت متابعت شاه اولیا : روح تو شهباز علوی آمده است
قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه بآشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود : بود شیخی عابد و بس پارسا
تمثیل در فواید خاموشی و گوش کردن پند استاد و یک جهت بودن در آن و بیان استعداد جبلی مستعدان : پادشاهی بود احمد نام او
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «من صمت نجی» صدق نبی الله : هست خاموشی نشان اهل راز
حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن : بود در ملک بخارا عابدی
موعظه در وصیت نمودن بمتابعت نبی و ولی و تنبیه اهل غفلت : حبّ ایشان گیر تا ایمن شوی
در ترک توجه به دنیی و روی آوردن بعقبی و ترغیب نمودن بمتابعت مصطفی صلی الله علیه و آله : هرکه با آل پیمبر صاف نیست
موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا ونقصان آن و صحبت مردان حق و فایدۀ آن : هرکسی را خود در او جوشی دهند
حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند : یک حکیمی بود دانا در جهان
در نصیحت و موعظه و تنبیه و خطاب قائم الولایه نمودن فرماید : ای برادر در شریعت راه رو
تمثیل قبول پند و نصیحت دادن شیخ نظام الدین حسن صفا فرزند خود را و در آئینه قابلیت آن فرزند تأثیر کردن و قبول نمودن او آنرا : بود شیخی همچو شبلی پارسا
در پند پدر فرزند را : ای پسر این پند از من گوش کن
*** : تو خدا را از یقین خود شناس
در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است : پند آزادیست ای آزاده مرد
تمثیل در عدل کسری و ثمرۀ آن خصال، و ظلم آوری و نتیجۀ آن، و حکایت شاهزادۀ نیکو و از راه رفتن او بسخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن : بود سلطانی بصورت چون پری
در مذهب غیبت نمودن و اندیشۀ آن، و مجلس گفتن شیخ شبلی و سؤال سائل و جواب دادن شیخ او را و تنبیه شدن شیخ از آن : بود شبلی را ریاضت در جهان
تنبیه بحال کسانی که در عمل قاصرند و مردم را بدان فرمایند، و مناظرۀ شیخ شبلی، و شیخ ابوالحسن نوری قدس سرهما : بازهم نقلی ز شبلی گویمت
تمثیل در رعایت ادب نمودن، و از عبادت و معرفت غافل نبودن، و مغرور نبودن بطاعت، و تقصیر نمودن در طلب، و تنبیه نمودن حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شیخ داود طائی را برعایت ادب : بشنو از گفتار فرزند نبی
در تنبیه حال غافلان و اظهار حقایق عارفان، و بیان یکتائی حق سبحانه و تعالی، و تکرار ظهور صفات او جل جلاله : ای بدنیا صرف کرده عمر خویش
در حقیقت معنی «لامؤثرفی الوجود الاالله» که صرف توحید است : گه شوی دریا و گردی موج زن
در بیان خبر دادن از جلوۀ ظهور مولوی رومی قدس سره : عارفی واقف ز اصل هر علوم
در نصیحت بترغیب دین و آئین نبی، و ترک دنیا و میل بعقبی : چون بیابی سرّ او را بر ملا
در مناجات بدرگاه حضرت قاضی الحاجات عرض میکند : ای تو سلطان و کریم لایزال
در مدح شاه اولیا سلطان اصفیا علی مرتضی علیه السلام میگوید : ای باحمد لحمک لحمی شده
در شرح احوال خود و خواب دیدن حضرت مولی و شفا دادن او را فرماید : بودم اندر تون بوقت کودکی
درضمانت بهشت مرکاتب کتاب راواسراراو فرماید : ای برادر از ریا پرهیز کن
تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری : بُد به نیشابور مرد منعمی
تمثیل احوال آنهائی که بهر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند : بود دربغداد شیخی نیک رای
در حکایت بیداری بیداردلان که تنبیه است بآگاهی ارباب عرفان و رهائی یافتن از خواب غفلت بیحاصلان : مالک دینار مرد کار بود
در خاتمه کلام و تاریخ سال اتمام و اظهار عجز و ناتوانی و معذرت : اندر آن سالی که طبعم گشت یار