اپ اندروید گنج حضور
اپ آیفون گنج حضور
اینستاگرام
کلاسهای آموزش زبان فارسی
حمایت از گنجنما
تماس با ما
صفحه اصلی
»
لیست شعرا
ابوسعید ابوالخیر
احمد شاملو
اسدی توسی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
بیدل دهلوی
جامی
حافظ
خاقانی
خلیلالله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام
رضیالدین آرتیمانی
رهی معیری
رودکی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی
سهراب سپهری
سیف فرغانی
شاطرعباس صبوحی
شاه نعمتالله ولی
شاهنامه گویا
شهریار
شیخ بهایی
شیخ محمود شبستری
صائب تبریزی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فخرالدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فردوسی
فروغ فرخزاد
فروغی بسطامی
فیض کاشانی
قاآنی
محتشم کاشانی
مسعود سعد سلمان
ملا هادی سبزواری
ملکالشعرای بهار
منوچهری
مهستی گنجوی
مولوی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
نیما یوشیج
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
وحشی
پروین اعتصامی
کسایی
قرآن کریم
جستجو برای :
تمامی شعرا
فقط در آثار حافظ
فقط در آثار خیام
فقط در آثار فردوسی
فقط در آثار مولوی
فقط در آثار نظامی
فقط در آثار سعدی
فقط در آثار پروین اعتصامی
فقط در آثار عطار
فقط در آثار سنایی
فقط در آثار وحشی
فقط در آثار رودکی
فقط در آثار ناصرخسرو
فقط در آثار منوچهری
فقط در آثار فرخی سیستانی
فقط در آثار خاقانی
فقط در آثار مسعود سعد سلمان
فقط در آثار انوری
فقط در آثار اوحدی
فقط در آثار خواجوی کرمانی
فقط در آثار عراقی
فقط در آثار صائب تبریزی
فقط در آثار شیخ محمود شبستری
فقط در آثار جامی
فقط در آثار هاتف اصفهانی
فقط در آثار ابوسعید ابوالخیر
فقط در آثار ملکالشعرای بهار
فقط در آثار باباطاهر
فقط در آثار محتشم کاشانی
فقط در آثار شیخ بهایی
فقط در آثار سیف فرغانی
فقط در آثار فروغی بسطامی
فقط در آثار عبید زاکانی
فقط در آثار امیرخسرو دهلوی
فقط در آثار شهریار
فقط در آثار عبدالواسع جبلی
فقط در آثار فخرالدین اسعد گرگانی
فقط در آثار فیض کاشانی
فقط در آثار سلمان ساوجی
فقط در آثار رهی معیری
فقط در آثار اقبال لاهوری
فقط در آثار بیدل دهلوی
فقط در آثار قاآنی
فقط در آثار کسایی
فقط در آثار عرفی
فقط در آثار رضیالدین آرتیمانی
فقط در آثار نیما یوشیج
فقط در آثار احمد شاملو
فقط در آثار سهراب سپهری
فقط در آثار فروغ فرخزاد
فقط در آثار ملا هادی سبزواری
فقط در آثار نصرالله منشی
فقط در آثار باباافضل کاشانی
فقط در آثار اسدی توسی
فقط در آثار خلیلالله خلیلی
فقط در آثار شاطرعباس صبوحی
فقط در آثار شاه نعمتالله ولی
فقط در آثار مهستی گنجوی
فقط در آثار هلالی جغتایی
فقط در آثار شاهنامه گویا
جستجو در آثار :
جستجوی عبارت
جستجو بر اساس تشبیه کلمات
نوع جستجو :
تکبیت شمارهٔ ۱ : نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
تکبیت شمارهٔ ۲ : پردهٔ شرم است مانع در میان ما و دوست
تکبیت شمارهٔ ۳ : میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم
تکبیت شمارهٔ ۴ : از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۵ : میشوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
تکبیت شمارهٔ ۶ : تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
تکبیت شمارهٔ ۷ : از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام
تکبیت شمارهٔ ۸ : چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند
تکبیت شمارهٔ ۹ : به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰ : ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
تکبیت شمارهٔ ۱۱ : ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
تکبیت شمارهٔ ۱۲ : چنین که همت ما را بلند ساختهاند
تکبیت شمارهٔ ۱۳ : من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را
تکبیت شمارهٔ ۱۴ : گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۵ : دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۶ : هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
تکبیت شمارهٔ ۱۷ : نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
تکبیت شمارهٔ ۱۸ : مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
تکبیت شمارهٔ ۱۹ : چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم
تکبیت شمارهٔ ۲۰ : نخل ما را ثمری نیست بجز گرد ملال
تکبیت شمارهٔ ۲۱ : اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
تکبیت شمارهٔ ۲۲ : ز چشم بد، خدا آن چشم میگون را نگه دارد!
تکبیت شمارهٔ ۲۳ : به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد
تکبیت شمارهٔ ۲۴ : چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
تکبیت شمارهٔ ۲۵ : چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
تکبیت شمارهٔ ۲۶ : فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان
تکبیت شمارهٔ ۲۷ : تا میتوان گرفتن، ای دلبران به گردن
تکبیت شمارهٔ ۲۸ : که میآید به سر وقت دل ما جز پریشانی؟
تکبیت شمارهٔ ۲۹ : ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی
تکبیت شمارهٔ ۳۰ : کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند
تکبیت شمارهٔ ۳۱ : به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۲ : نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
تکبیت شمارهٔ ۳۳ : دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم
تکبیت شمارهٔ ۳۴ : عشق در کار دل سرگشتهٔ ما عاجزست
تکبیت شمارهٔ ۳۵ : طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی
تکبیت شمارهٔ ۳۶ : ای گل که موج خندهات از سرگذشته است
تکبیت شمارهٔ ۳۷ : چشم دلسوزی مدار از همرهان روز سیاه
تکبیت شمارهٔ ۳۸ : عنان به دست فرومایگان مده زنهار
تکبیت شمارهٔ ۳۹ : طالعی کو، که گشایم در گلزار ترا؟
تکبیت شمارهٔ ۴۰ : دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
تکبیت شمارهٔ ۴۱ : دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
تکبیت شمارهٔ ۴۲ : شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج
تکبیت شمارهٔ ۴۳ : به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
تکبیت شمارهٔ ۴۴ : ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
تکبیت شمارهٔ ۴۵ : درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
تکبیت شمارهٔ ۴۶ : در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
تکبیت شمارهٔ ۴۷ : از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۸ : آنقدر همرهی از طالع خود میخواهم
تکبیت شمارهٔ ۴۹ : خنده چون مینای می کم کن، که چون خالی شدی
تکبیت شمارهٔ ۵۰ : آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
تکبیت شمارهٔ ۵۱ : در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند
تکبیت شمارهٔ ۵۲ : یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس
تکبیت شمارهٔ ۵۳ : چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
تکبیت شمارهٔ ۵۴ : دریا بغل گشاده به ساحل نهاد روی
تکبیت شمارهٔ ۵۵ : می زیر دست خود نکند هوشمند را
تکبیت شمارهٔ ۵۶ : یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
تکبیت شمارهٔ ۵۷ : هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد
تکبیت شمارهٔ ۵۸ : راه خوابیده رسانید به منزل خود را
تکبیت شمارهٔ ۵۹ : نهان از پردههای چشم میگریم، نه آن شمعم
تکبیت شمارهٔ ۶۰ : فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را
تکبیت شمارهٔ ۶۱ : دربهاران، پوست بر تن، پردهٔ بیگانگی است
تکبیت شمارهٔ ۶۲ : چشم ترا به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
تکبیت شمارهٔ ۶۳ : از همان راهی که آمد گل، مسافر میشود
تکبیت شمارهٔ ۶۴ : چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۶۵ : ز دلسیاهی آب حیات میآید
تکبیت شمارهٔ ۶۶ : شکوه مهر خامشی میخواست گیرد از لبم
تکبیت شمارهٔ ۶۷ : ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
تکبیت شمارهٔ ۶۸ : در دل آهن کند فریاد مظلومان اثر
تکبیت شمارهٔ ۶۹ : کشور دیوانگی امروز معمور از من است
تکبیت شمارهٔ ۷۰ : از هایهای گریهٔ من، چون صدای آب
تکبیت شمارهٔ ۷۱ : دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن
تکبیت شمارهٔ ۷۲ : دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش
تکبیت شمارهٔ ۷۳ : این زمان در زیر بار کوه منت میروم
تکبیت شمارهٔ ۷۴ : یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
تکبیت شمارهٔ ۷۵ : پرواز من به بال و پر توست، زینهار
تکبیت شمارهٔ ۷۶ : هر سر موی تو از غفلت به راهی میرود
تکبیت شمارهٔ ۷۷ : کاش وقت آمدن واقف ز رفتن میشدم
تکبیت شمارهٔ ۷۸ : دل را حیات از نفس آرمیده است
تکبیت شمارهٔ ۷۹ : به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل
تکبیت شمارهٔ ۸۰ : خیرگی دارد ترا محروم، ورنه گلرخان
تکبیت شمارهٔ ۸۱ : این زمان بیبرگ و بارم، ورنه از جوش ثمر
تکبیت شمارهٔ ۸۲ : کم نشد از گریهٔ مستانه، خواب غفلتم
تکبیت شمارهٔ ۸۳ : با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
تکبیت شمارهٔ ۸۴ : بر جرم من ببخش که آوردهام شفیع
تکبیت شمارهٔ ۸۵ : ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
تکبیت شمارهٔ ۸۶ : هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۷ : از کوه غم اگر چه دو تا گشته قامتم
تکبیت شمارهٔ ۸۸ : غافل مشو که وقت شناسان نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۸۹ : در گردش آورید می لعلفام را
تکبیت شمارهٔ ۹۰ : دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پارهای است
تکبیت شمارهٔ ۹۱ : پای به خواب رفتهٔ کوه تحملم
تکبیت شمارهٔ ۹۲ : بوسه را در نامه میپیچد برای دیگران
تکبیت شمارهٔ ۹۳ : ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم
تکبیت شمارهٔ ۹۴ : کسی به موی نیاویخته است خرمن گل
تکبیت شمارهٔ ۹۵ : جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۶ : به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من
تکبیت شمارهٔ ۹۷ : سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!
تکبیت شمارهٔ ۹۸ : نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن
تکبیت شمارهٔ ۹۹ : درین ستمکده آن شمع تیره روزم من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰ : مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱ : جنون دوری من بیش میشود از سنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲ : گر چه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳ : منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴ : همه شب قافلهٔ نالهٔ من در راه است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵ : زنگیان دشمن آیینهٔ بیزنگارند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶ : روزگاری است که با ریگ روان همسفرم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷ : گر چه چون سرو تماشاگه اهل نظرم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸ : آن نفس باخته غواص جگرسوختهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹ : ز فیض سرمهٔ حیرت درین تماشاگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰ : درین بساط، من آن آدم سیهکارم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱ : به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲ : چو برگ، بر سر حاصل نمیتوان لرزید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳ : میشوم گل، در گریبان خار میافتد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴ : بس که دارم انفعال از بیوجودیهای خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵ : چندان که پا ز کوی خرابات میکشم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶ : غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷ : ز زندگانی خود، چرخ سیر کرد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸ : گرفت نفس غیور اختیار از دستم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹ : خانه بر دوشتر از ابر بهاران بودم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰ : سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱ : گر چو خورشید به خود تیغ زنم، معذورم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲ : وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳ : میکنم در جرعهٔ اول سبکبارش ز غم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴ : فیض صبح زندهدل بیش است از دلهای شب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵ : برنمیآیم به رنگی هر زمان چون نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶ : تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷ : چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸ : در طریقت، بار هر کس را که نگرفتم به دوش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹ : قامت خم برد آرام و قرار از جان من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰ : نخل امید مرا جز بار دل حاصل نبود
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱ : ز من به نکتهٔ رنگین چون لاله قانع شو
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲ : فنای من به نسیم بهانهای بندست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳ : نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴ : فغان که همچو قلم نیست از نگونبختی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵ : چون گل، درین حدیقه که جای قرار نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶ : نیرنگ چرخ، چون گل رعنا درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷ : مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸ : روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹ : از نسیم گل پریشان گردد اوراق حواس
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰ : برنمیدارد به رغم من، نظر از خاک راه
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱ : گران نیم به خریدار از سبکروحی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲ : ز حسن عاقبت عشق چشم آن دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳ : پیری مرا به گوشهٔ عزلت دلیل شد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴ : عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵ : بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶ : بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷ : عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸ : پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹ : تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰ : سیل از ویرانهٔ من شرمساری میبرد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱ : از نوازش، منت روی زمین دارد به من
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲ : میکشم تهمت سجادهٔ تزویر از خلق
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳ : مرا ز کوی خرابات، پای رفتن نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴ : چنان ز تنگی این بوستان در آزارم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۵ : گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام
تکبیت شمارهٔ ۱۵۶ : شب زلف سیه افسانهٔ خوابم شده بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۷ : نکرده بود تماشا هنوز قامت راست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۸ : اگر تپیدن دل ترجمان نمیگردید
تکبیت شمارهٔ ۱۵۹ : عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را
تکبیت شمارهٔ ۱۶۰ : کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۶۱ : هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۶۲ : چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش
تکبیت شمارهٔ ۱۶۳ : از عزیزان جهان هر کس به دولت میرسد
تکبیت شمارهٔ ۱۶۴ : دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۱۶۵ : شور و غوغا نبود در سفر اهل نظر
تکبیت شمارهٔ ۱۶۶ : حرصی که داشتم به شکار پری رخان
تکبیت شمارهٔ ۱۶۷ : در بیابانی که از نقش قدم بیش است چاه
تکبیت شمارهٔ ۱۶۸ : با چنین سامان حسن ای غنچهلب انصاف نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۶۹ : صورت حال جهان زنگی و من آیینهام
تکبیت شمارهٔ ۱۷۰ : خون هزار بوسه به دل جوش میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۷۱ : خضر آورد برون ز سیاهی گلیم خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۷۲ : میداشت کاش حوصلهٔ یک نگاه دور
تکبیت شمارهٔ ۱۷۳ : صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۷۴ : چو گردباد به سرگشتگی برآمدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۷۵ : هزار لطف طمع داشتم ز سادهدلی
تکبیت شمارهٔ ۱۷۶ : آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۷۷ : کو عشق تا به هم شکند هستی مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۷۸ : تا آتش از دلم نکشد شعله چون چنار
تکبیت شمارهٔ ۱۷۹ : چون فلاخن کز وصال سنگ دستافشان شود
تکبیت شمارهٔ ۱۸۰ : با دل بی آرزو، بر دل گرانم یار را
تکبیت شمارهٔ ۱۸۱ : غم عالم فراوان است و من یک غنچهدل دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۸۲ : اگر تو دامن خود را به دست ما ندهی
تکبیت شمارهٔ ۱۸۳ : چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
تکبیت شمارهٔ ۱۸۴ : بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی
تکبیت شمارهٔ ۱۸۵ : به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح را زاهد
تکبیت شمارهٔ ۱۸۶ : مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها
تکبیت شمارهٔ ۱۸۷ : چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
تکبیت شمارهٔ ۱۸۸ : ز زندگی چه به کرکس رسد جز مردار؟
تکبیت شمارهٔ ۱۸۹ : ز جسم، جان گنهکار را ملالی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۹۰ : ز گریه ابر سیه میشود سفید آخر
تکبیت شمارهٔ ۱۹۱ : ازان ز داغ نهان پرده برنمیدارم
تکبیت شمارهٔ ۱۹۲ : نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد
تکبیت شمارهٔ ۱۹۳ : همین است پیغام گلهای رعنا
تکبیت شمارهٔ ۱۹۴ : نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش
تکبیت شمارهٔ ۱۹۵ : کار موقت به وقت است، که چون وقت رسید
تکبیت شمارهٔ ۱۹۶ : امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا دیدم
تکبیت شمارهٔ ۱۹۷ : گوشی نخراشد ز صدای جرس ما
تکبیت شمارهٔ ۱۹۸ : به ما حرارت دوزخ چه میتواند کرد؟
تکبیت شمارهٔ ۱۹۹ : مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر قومی
تکبیت شمارهٔ ۲۰۰ : چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟
تکبیت شمارهٔ ۲۰۱ : دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
تکبیت شمارهٔ ۲۰۲ : ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
تکبیت شمارهٔ ۲۰۳ : غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
تکبیت شمارهٔ ۲۰۴ : دلت ای غنچه محال است سبکبار شود
تکبیت شمارهٔ ۲۰۵ : دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن
تکبیت شمارهٔ ۲۰۶ : غم مردن نبود جان غم اندوخته را
تکبیت شمارهٔ ۲۰۷ : چه قدر راه به تقلید توان پیمودن؟
تکبیت شمارهٔ ۲۰۸ : سینهها را خامشی گنجینهٔ گوهر کند
تکبیت شمارهٔ ۲۰۹ : در دیار عشق، کس را دل نمیسوزد به کس
تکبیت شمارهٔ ۲۱۰ : ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
تکبیت شمارهٔ ۲۱۱ : زود گردد چهرهٔ بیشرم، پامال نگاه
تکبیت شمارهٔ ۲۱۲ : عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود شد
تکبیت شمارهٔ ۲۱۳ : شد ره خوابیده بیدار و همان آسودهاند
تکبیت شمارهٔ ۲۱۴ : بپذیر عذر بادهکشان را، که همچو موج
تکبیت شمارهٔ ۲۱۵ : مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
تکبیت شمارهٔ ۲۱۶ : میکند باد مخالف، شور دریا را زیاد
تکبیت شمارهٔ ۲۱۷ : ساحلی نیست بجز دامن صحرای عدم
تکبیت شمارهٔ ۲۱۸ : گریه بسیار بود، نو به وجود آمده را
تکبیت شمارهٔ ۲۱۹ : عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را
تکبیت شمارهٔ ۲۲۰ : چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال ؟
تکبیت شمارهٔ ۲۲۱ : شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
تکبیت شمارهٔ ۲۲۲ : آسمان آسوده است از بیقراریهای ما
تکبیت شمارهٔ ۲۲۳ : چون آمدی به کوی خرابات بیطلب
تکبیت شمارهٔ ۲۲۴ : شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
تکبیت شمارهٔ ۲۲۵ : عقل میزان تفاوت در میان میآورد
تکبیت شمارهٔ ۲۲۶ : شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه
تکبیت شمارهٔ ۲۲۷ : میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۲۸ : آسمانها در شکست من کمرها بستهاند
تکبیت شمارهٔ ۲۲۹ : از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟
تکبیت شمارهٔ ۲۳۰ : حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۳۱ : رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی
تکبیت شمارهٔ ۲۳۲ : کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم
تکبیت شمارهٔ ۲۳۳ : دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح
تکبیت شمارهٔ ۲۳۴ : خمارآلودهٔ یوسف به پیراهن نمیسازد
تکبیت شمارهٔ ۲۳۵ : مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی
تکبیت شمارهٔ ۲۳۶ : جان محال است که در جسم بود فارغبال
تکبیت شمارهٔ ۲۳۷ : غنان سیل را هرگز شکست پل نمیگیرد
تکبیت شمارهٔ ۲۳۸ : حیات جاودان بیدوستان مرگی است پابرجا
تکبیت شمارهٔ ۲۳۹ : به امیدی که چون باد بهار از در درون آیی
تکبیت شمارهٔ ۲۴۰ : شود آسان دل از جان برگرفتن در کهنسالی
تکبیت شمارهٔ ۲۴۱ : سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی
تکبیت شمارهٔ ۲۴۲ : شکایت نامهٔ ما سنگ را در گریه میآرد
تکبیت شمارهٔ ۲۴۳ : میان اگر نکنی باز، اختیار از توست
تکبیت شمارهٔ ۲۴۴ : با نامرادی از همه کس زخم میخوریم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۵ : در رزمگه، برهنه چو شمشیر میرویم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۶ : تا دور ازان لب شکرین همچو نی شدیم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۷ : شیوهٔ ما سخت جانان نیست اظهار ملال
تکبیت شمارهٔ ۲۴۸ : گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم
تکبیت شمارهٔ ۲۴۹ : یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
تکبیت شمارهٔ ۲۵۰ : مادر از فرزند ناهموار خجلت میکشد
تکبیت شمارهٔ ۲۵۱ : همطالع بیدیم درین باغ، که باشد
تکبیت شمارهٔ ۲۵۲ : گردبادی را که میبینی درین دامان دشت
تکبیت شمارهٔ ۲۵۳ : اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است
تکبیت شمارهٔ ۲۵۴ : هر چند از بلای خدا میرمند خلق
تکبیت شمارهٔ ۲۵۵ : هستی ز ما مجوی، که در اولین نفس
تکبیت شمارهٔ ۲۵۶ : چون بر زبان حدیث خداترسی آوریم ؟
تکبیت شمارهٔ ۲۵۷ : بار گران، سبک به امید فکندن است
تکبیت شمارهٔ ۲۵۸ : روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر
تکبیت شمارهٔ ۲۵۹ : نارساییهای طالع مانع است از اتحاد
تکبیت شمارهٔ ۲۶۰ : بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار
تکبیت شمارهٔ ۲۶۱ : چون حباب از یکدلان باده نابیم ما
تکبیت شمارهٔ ۲۶۲ : بلبلان در راه ما بیهوده میریزند خار
تکبیت شمارهٔ ۲۶۳ : از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟
تکبیت شمارهٔ ۲۶۴ : هر که پا کج میگذارد، ما دل خود میخوریم
تکبیت شمارهٔ ۲۶۵ : صاحب نامند از ما عالم و ما تیرهروز
تکبیت شمارهٔ ۲۶۶ : هیچ کس را دل نمیسوزد به درد ما، مگر
تکبیت شمارهٔ ۲۶۷ : آنچه ما از دلسیاهی با جوانی کردهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۶۸ : نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
تکبیت شمارهٔ ۲۶۹ : از شبیخون خمار صبحدم آسودهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۰ : چشم ما چون زاهدان بر میوهٔ فردوس نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۷۱ : از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر
تکبیت شمارهٔ ۲۷۲ : با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن است
تکبیت شمارهٔ ۲۷۳ : در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۴ : فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار
تکبیت شمارهٔ ۲۷۵ : رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب
تکبیت شمارهٔ ۲۷۶ : از بال و پر غبار تمنا فشاندهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۷۷ : روزگاری است که در دیر مغان میریزد
تکبیت شمارهٔ ۲۷۸ : نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است
تکبیت شمارهٔ ۲۷۹ : پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۸۰ : غنچهٔ دلگیر ما را برگ شکرخند نیست
تکبیت شمارهٔ ۲۸۱ : هرچند دیدهها را، نادیده میشماری
تکبیت شمارهٔ ۲۸۲ : گفتیم وقت پیری، در گوشهای نشینیم
تکبیت شمارهٔ ۲۸۳ : خوش بود در قدم صافدلان جان دادن
تکبیت شمارهٔ ۲۸۴ : ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی
تکبیت شمارهٔ ۲۸۵ : مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است
تکبیت شمارهٔ ۲۸۶ : تیره روزیم، ولی شب همه شب میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۲۸۷ : تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن
تکبیت شمارهٔ ۲۸۸ : دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید
تکبیت شمارهٔ ۲۸۹ : مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
تکبیت شمارهٔ ۲۹۰ : به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
تکبیت شمارهٔ ۲۹۱ : گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد
تکبیت شمارهٔ ۲۹۲ : بر کلاه خود حبابآسا چه میلرزی، که شد
تکبیت شمارهٔ ۲۹۳ : تا کرد ترک می دلم، یک شربت آب خوش نخورد
تکبیت شمارهٔ ۲۹۴ : نمیبود اینقدر خواب غرور دلبران سنگین
تکبیت شمارهٔ ۲۹۵ : دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد
تکبیت شمارهٔ ۲۹۶ : صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم
تکبیت شمارهٔ ۲۹۷ : نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه
تکبیت شمارهٔ ۲۹۸ : چو فرد آینه با کاینات یکرو باش
تکبیت شمارهٔ ۲۹۹ : جز این که داد سر خویش را به باد حباب
تکبیت شمارهٔ ۳۰۰ : چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
تکبیت شمارهٔ ۳۰۱ : نمیخلد به دلی نالهٔ شکایت من
تکبیت شمارهٔ ۳۰۲ : از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده است
تکبیت شمارهٔ ۳۰۳ : بهشت بر مژه تصویر میکند مهتاب
تکبیت شمارهٔ ۳۰۴ : فروغ صحبت روشندلان غنیمت دان
تکبیت شمارهٔ ۳۰۵ : ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
تکبیت شمارهٔ ۳۰۶ : شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
تکبیت شمارهٔ ۳۰۷ : از چشم نیممست تو با یک جهان شراب
تکبیت شمارهٔ ۳۰۸ : من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
تکبیت شمارهٔ ۳۰۹ : به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر
تکبیت شمارهٔ ۳۱۰ : مجوی در سفر بیخودی مقام از من
تکبیت شمارهٔ ۳۱۱ : بود ز وضع جهان هایهای گریهٔ من
تکبیت شمارهٔ ۳۱۲ : من آن شکسته بنایم درین خراب آباد
تکبیت شمارهٔ ۳۱۳ : اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست
تکبیت شمارهٔ ۳۱۴ : آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی است
تکبیت شمارهٔ ۳۱۵ : معیار دوستان دغل، روز حاجت است
تکبیت شمارهٔ ۳۱۶ : خاکیان پاک طینت، دانهٔ یک سبحهاند
تکبیت شمارهٔ ۳۱۷ : واسوختگی شیوهٔ ما نیست، و گرنه
تکبیت شمارهٔ ۳۱۸ : خودنمایی نیست کار خاکساران، ور نه من
تکبیت شمارهٔ ۳۱۹ : بس که گشتم مضطرب از لطف بیاندازهاش
تکبیت شمارهٔ ۳۲۰ : صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
تکبیت شمارهٔ ۳۲۱ : دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
تکبیت شمارهٔ ۳۲۲ : گفتم از وادی غفلت قدمی بردارم
تکبیت شمارهٔ ۳۲۳ : همین نه خانهٔ ما در گذار سیلاب است
تکبیت شمارهٔ ۳۲۴ : در عالم فانی که بقا پا به رکاب است
تکبیت شمارهٔ ۳۲۵ : دارد خط پاکی به کف از سادهدلیها
تکبیت شمارهٔ ۳۲۶ : چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سائل
تکبیت شمارهٔ ۳۲۷ : اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی
تکبیت شمارهٔ ۳۲۸ : از مردم دنیا طمع هوش مدارید
تکبیت شمارهٔ ۳۲۹ : در دست دیگران بود آزاد کردنم
تکبیت شمارهٔ ۳۳۰ : چشم از برای روی عزیزان بود به کار
تکبیت شمارهٔ ۳۳۱ : از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۲ : ذوق نظارهٔ گل در نگه پنهان است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۳ : دخل جهان سفله نگردد به خرج کم
تکبیت شمارهٔ ۳۳۴ : خار خاری به دل از عمر سبکرو مانده است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۵ : شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
تکبیت شمارهٔ ۳۳۶ : کرد تسلیم به من مسند بیتابی را
تکبیت شمارهٔ ۳۳۷ : برسان زود به من کشتی می را ساقی
تکبیت شمارهٔ ۳۳۸ : رفتن از عالم پر شور به از آمدن است
تکبیت شمارهٔ ۳۳۹ : کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟
تکبیت شمارهٔ ۳۴۰ : در چشم پاکبازان، آن دلنواز پیداست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۱ : غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی
تکبیت شمارهٔ ۳۴۲ : عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۳ : مرا که خرمن گل در کنار میباید
تکبیت شمارهٔ ۳۴۴ : دل آزاده درین باغ اقامت نکند
تکبیت شمارهٔ ۳۴۵ : به خموشی نشود راز محبت مستور
تکبیت شمارهٔ ۳۴۶ : بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست
تکبیت شمارهٔ ۳۴۷ : حرف حق گرچه بلندست زمن چون منصور
تکبیت شمارهٔ ۳۴۸ : هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد
تکبیت شمارهٔ ۳۴۹ : بحر، روشنگر آیینهٔ سیلاب بود
تکبیت شمارهٔ ۳۵۰ : بید مجنونیم در بستانسرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۳۵۱ : اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۲ : استادهاند بر سر پا شعلهها تمام
تکبیت شمارهٔ ۳۵۳ : نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا
تکبیت شمارهٔ ۳۵۴ : پیشی قافلهٔ ما به سبکباری نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۵ : ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۳۵۶ : به هر چه دست زنی، میتوان خمار شکست
تکبیت شمارهٔ ۳۵۷ : نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۳۵۸ : کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
تکبیت شمارهٔ ۳۵۹ : در پایهٔ خود، هیچ کسی خرد نباشد
تکبیت شمارهٔ ۳۶۰ : بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
تکبیت شمارهٔ ۳۶۱ : حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در نماز
تکبیت شمارهٔ ۳۶۲ : مست نتوان کرد زاهد را به صد جام شراب
تکبیت شمارهٔ ۳۶۳ : میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را
تکبیت شمارهٔ ۳۶۴ : گفتگوی اهل غفلت قابل تاویل نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۶۵ : با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟
تکبیت شمارهٔ ۳۶۶ : نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی به سنگ
تکبیت شمارهٔ ۳۶۷ : عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
تکبیت شمارهٔ ۳۶۸ : گر چاک گریبان ننکند راهنمایی
تکبیت شمارهٔ ۳۶۹ : از بس کتاب در گرو باده کردهایم
تکبیت شمارهٔ ۳۷۰ : یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
تکبیت شمارهٔ ۳۷۱ : در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم
تکبیت شمارهٔ ۳۷۲ : روشن شود از ریختن اشک، دل ما
تکبیت شمارهٔ ۳۷۳ : احوال خود به گریه ادا میکنیم ما
تکبیت شمارهٔ ۳۷۴ : تنها نهایم در ره دور و دراز عشق
تکبیت شمارهٔ ۳۷۵ : پرستشی که مدام است، می پرستی ماست
تکبیت شمارهٔ ۳۷۶ : نیست پروای عدم دلزدهٔ هستی را
تکبیت شمارهٔ ۳۷۷ : پیالهای که ترا وارهاند از هستی
تکبیت شمارهٔ ۳۷۸ : از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد
تکبیت شمارهٔ ۳۷۹ : غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش
تکبیت شمارهٔ ۳۸۰ : کفارهٔ شراب خوریهای بی حساب
تکبیت شمارهٔ ۳۸۱ : روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۲ : در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۳ : میشوم من داغ، هر کس را که میسوزد فلک
تکبیت شمارهٔ ۳۸۴ : جوی شیر از جگل سنگ بریدن سهل است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۵ : سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۶ : دوستان آینهٔ صورت احوال همند
تکبیت شمارهٔ ۳۸۷ : از خون چو داغ لاله حصار دل من است
تکبیت شمارهٔ ۳۸۸ : با پاکدامنان نظری هست حسن را
تکبیت شمارهٔ ۳۸۹ : نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند
تکبیت شمارهٔ ۳۹۰ : درین دو هفته که مهمان این چمن شدهای
تکبیت شمارهٔ ۳۹۱ : خزان ز غنچهٔ تصویر، راست میگذرد
تکبیت شمارهٔ ۳۹۲ : به قرب گلعذاران دل مبندید
تکبیت شمارهٔ ۳۹۳ : غربت مپسندید که افتید به زندان
تکبیت شمارهٔ ۳۹۴ : تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۵ : بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۶ : از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
تکبیت شمارهٔ ۳۹۷ : خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
تکبیت شمارهٔ ۳۹۸ : پیوسته است سلسله موجها به هم
تکبیت شمارهٔ ۳۹۹ : غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما
تکبیت شمارهٔ ۴۰۰ : جام شراب، مرهم دلهای خسته است
تکبیت شمارهٔ ۴۰۱ : صد بیابان درمیان دارند از بی نسبتی
تکبیت شمارهٔ ۴۰۲ : خنده بیجاست برق گریهٔ بی اختیار
تکبیت شمارهٔ ۴۰۳ : جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
تکبیت شمارهٔ ۴۰۴ : کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
تکبیت شمارهٔ ۴۰۵ : غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
تکبیت شمارهٔ ۴۰۶ : گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
تکبیت شمارهٔ ۴۰۷ : از ما سراغ منزل آسودگی مجو
تکبیت شمارهٔ ۴۰۸ : این گردباد نیست که بالا گرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۰۹ : غم پوشش برونم را گرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۰ : ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟
تکبیت شمارهٔ ۴۱۱ : از دست رستخیز حوادث کجا رویم ؟
تکبیت شمارهٔ ۴۱۲ : برگرد به میخانه ازین توبهٔ ناقص
تکبیت شمارهٔ ۴۱۳ : یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۴ : خمیازهٔ نشاط است، روی گشادهٔ گل
تکبیت شمارهٔ ۴۱۵ : سپهر خون به دلم میکند، نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۴۱۶ : هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
تکبیت شمارهٔ ۴۱۷ : سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۸ : سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۴۱۹ : نه لباس تندرستی، نه امید پختگی
تکبیت شمارهٔ ۴۲۰ : هرگز از من چون کمان بر دست کس زوری نرفت
تکبیت شمارهٔ ۴۲۱ : داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۲ : تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانهام
تکبیت شمارهٔ ۴۲۳ : غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۴ : بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۵ : میتوان خواند از جبین خاک، احوال مرا
تکبیت شمارهٔ ۴۲۶ : داند که روح در تن خاکی چه میکشد
تکبیت شمارهٔ ۴۲۷ : چون غنچه این بساط که بر خویش چیدهای
تکبیت شمارهٔ ۴۲۸ : تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است
تکبیت شمارهٔ ۴۲۹ : آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است
تکبیت شمارهٔ ۴۳۰ : این چه رخسارست، گویا چهره پرداز بهار
تکبیت شمارهٔ ۴۳۱ : نقش پای رفتگان هموار سازد راه را
تکبیت شمارهٔ ۴۳۲ : مرا به بلبل تصویر رحم میآید
تکبیت شمارهٔ ۴۳۳ : جان میدهد چو شمع برای نسیم صبح
تکبیت شمارهٔ ۴۳۴ : از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است
تکبیت شمارهٔ ۴۳۵ : خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است
تکبیت شمارهٔ ۴۳۶ : شبنم از سعی به سرچشمهٔ خورشید رسید
تکبیت شمارهٔ ۴۳۷ : هیچ کس مشکل ما را نتوانست گشود
تکبیت شمارهٔ ۴۳۸ : ای که میپرسی ز صحبتها گریزانی چرا
تکبیت شمارهٔ ۴۳۹ : از مرگ به ما نیم نفس بیش نمانده است
تکبیت شمارهٔ ۴۴۰ : چون برگ خزان دیده و چون شمع سحرگاه
تکبیت شمارهٔ ۴۴۱ : نه کوهکنی هست درین عرصه، نه پرویز
تکبیت شمارهٔ ۴۴۲ : یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
تکبیت شمارهٔ ۴۴۳ : دیوانه شو که عشرت طفلانهٔ جهان
تکبیت شمارهٔ ۴۴۴ : یک دل گشاده از نفس گرم من نشد
تکبیت شمارهٔ ۴۴۵ : شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است
تکبیت شمارهٔ ۴۴۶ : امروز کردهاند جدا، خانه کفر و دین
تکبیت شمارهٔ ۴۴۷ : در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین
تکبیت شمارهٔ ۴۴۸ : ای غزال چین، چه پشت چشم نازک میکنی ؟
تکبیت شمارهٔ ۴۴۹ : فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است
تکبیت شمارهٔ ۴۵۰ : خونی که مشک گشت، دلش میشود سیاه
تکبیت شمارهٔ ۴۵۱ : سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من
تکبیت شمارهٔ ۴۵۲ : تسلیم میکند به ستم ظلم را دلیر
تکبیت شمارهٔ ۴۵۳ : اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست
تکبیت شمارهٔ ۴۵۴ : غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را
تکبیت شمارهٔ ۴۵۵ : به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است
تکبیت شمارهٔ ۴۵۶ : در گوشه فقس مگر از دل برآورم
تکبیت شمارهٔ ۴۵۷ : بود تا در بزم یک هشیار، ساقی مینخورد
تکبیت شمارهٔ ۴۵۸ : نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
تکبیت شمارهٔ ۴۵۹ : تا دادهام عنان توکل ز دست خویش
تکبیت شمارهٔ ۴۶۰ : آنچه برگ عیش میدانی درین بستانسرا
تکبیت شمارهٔ ۴۶۱ : عافیت میطلبی، پای خم از دست مده
تکبیت شمارهٔ ۴۶۲ : قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک
تکبیت شمارهٔ ۴۶۳ : دل سودازده را راحت و آزار یکی است
تکبیت شمارهٔ ۴۶۴ : قرب و بعد از طرف توست چو حق نشناسی
تکبیت شمارهٔ ۴۶۵ : ادب پیر خرابات نگهداشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۴۶۶ : نور ماه و انجم و خورشید پیش من یکی است
تکبیت شمارهٔ ۴۶۷ : توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
تکبیت شمارهٔ ۴۶۸ : به نسیمی ز گلستان سفری میگردد
تکبیت شمارهٔ ۴۶۹ : بغیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۴۷۰ : یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
تکبیت شمارهٔ ۴۷۱ : بگشای چاک سینه که بر منکران حشر
تکبیت شمارهٔ ۴۷۲ : روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
تکبیت شمارهٔ ۴۷۳ : تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است
تکبیت شمارهٔ ۴۷۴ : محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست
تکبیت شمارهٔ ۴۷۵ : مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست
تکبیت شمارهٔ ۴۷۶ : گنه به ارث رسیده است از پدر ما را
تکبیت شمارهٔ ۴۷۷ : ما ازین هستی ده روزه به جان آمدهایم
تکبیت شمارهٔ ۴۷۸ : نیست در عالم ایجاد بجز تیغ زبان
تکبیت شمارهٔ ۴۷۹ : به زیر خاک غنی را به مردم درویش
تکبیت شمارهٔ ۴۸۰ : ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۱ : غافل کند از کوتهی عمر شکایت
تکبیت شمارهٔ ۴۸۲ : دل درستی اگر هست آفرینش را
تکبیت شمارهٔ ۴۸۳ : کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار
تکبیت شمارهٔ ۴۸۴ : این هستی باطل چو شرر محض نمودست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۵ : گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۸۶ : از شرم نیست بال و پر جستجو مرا
تکبیت شمارهٔ ۴۸۷ : نشاط یکشبهٔ دهر را غنیمت دان
تکبیت شمارهٔ ۴۸۸ : خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
تکبیت شمارهٔ ۴۸۹ : عاقبت زد بر زمین چون نقش پایم بی گناه
تکبیت شمارهٔ ۴۹۰ : ترک عادت، همه گر زهر بود، دشوارست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۱ : دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب
تکبیت شمارهٔ ۴۹۲ : بر جگر سوختگانی که درین انجمنند
تکبیت شمارهٔ ۴۹۳ : جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
تکبیت شمارهٔ ۴۹۴ : رخسارهٔ ترا به نقاب احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۵ : غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی
تکبیت شمارهٔ ۴۹۶ : بار بردار ز دلها که درین راه دراز
تکبیت شمارهٔ ۴۹۷ : هر که مست است درین میکده هشیارترست
تکبیت شمارهٔ ۴۹۸ : از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟
تکبیت شمارهٔ ۴۹۹ : حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
تکبیت شمارهٔ ۵۰۰ : در کارخانهای که ندانند قدر کار
تکبیت شمارهٔ ۵۰۱ : در طلب، ما بی زبانان امت پروانهایم
تکبیت شمارهٔ ۵۰۲ : حیرت مرا ز همسفران پیشتر فکند
تکبیت شمارهٔ ۵۰۳ : مرو به مجلس می گر به توبه میلرزی
تکبیت شمارهٔ ۵۰۴ : آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی
تکبیت شمارهٔ ۵۰۵ : شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۶ : آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۷ : از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۰۸ : درین بساط، بجز شربت شهادت نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۰۹ : شیرین به جوی شیر بر آمیخت چون شکر
تکبیت شمارهٔ ۵۱۰ : میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین
تکبیت شمارهٔ ۵۱۱ : بر مهلت زمانهٔ دون اعتماد نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۱۲ : دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست
تکبیت شمارهٔ ۵۱۳ : صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
تکبیت شمارهٔ ۵۱۴ : عرق شرم مرا فرصت نظاره نداد
تکبیت شمارهٔ ۵۱۵ : رسم است که از جوش ثمر شاخ شود خم
تکبیت شمارهٔ ۵۱۶ : داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست
تکبیت شمارهٔ ۵۱۷ : خامهٔ نقش اگر گردد نسیم دلگشا
تکبیت شمارهٔ ۵۱۸ : ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
تکبیت شمارهٔ ۵۱۹ : دل رمیده ما را به چشم خود مسپار
تکبیت شمارهٔ ۵۲۰ : ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند
تکبیت شمارهٔ ۵۲۱ : مکن سپند مرا دور از حریم وصال
تکبیت شمارهٔ ۵۲۲ : تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۵۲۳ : از عمر رفته حاصل من آه حسرت است
تکبیت شمارهٔ ۵۲۴ : شبنم دو بار بازی بستان نمیخورد
تکبیت شمارهٔ ۵۲۵ : ای که خود را در دل ما زشت منظر دیدهای
تکبیت شمارهٔ ۵۲۶ : سینه صافان را غباری گر بود بر چهره است
تکبیت شمارهٔ ۵۲۷ : چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۲۸ : امید دلگشاییم از ماه عید نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۲۹ : هر که پیراهن به بدنامی درید آسوده شد
تکبیت شمارهٔ ۵۳۰ : مرا به ساغری ای خضر نیک پی دریاب
تکبیت شمارهٔ ۵۳۱ : پیراهنی کجاست که بر اهل روزگار
تکبیت شمارهٔ ۵۳۲ : اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان
تکبیت شمارهٔ ۵۳۳ : بیقراران نامه بر از سنگ پیدا میکنند
تکبیت شمارهٔ ۵۳۴ : سیل از بساط خانه بدوشان چه میبرد؟
تکبیت شمارهٔ ۵۳۵ : خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند
تکبیت شمارهٔ ۵۳۶ : اشک من و رقیب به یک رشته میکشد
تکبیت شمارهٔ ۵۳۷ : هیچ باری از سبو بر دوش اهل هوش نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۳۸ : ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
تکبیت شمارهٔ ۵۳۹ : پشت و روی باغ دنیا را مکرر دیدهایم
تکبیت شمارهٔ ۵۴۰ : در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر
تکبیت شمارهٔ ۵۴۱ : نفس سوختهٔ لاله، خطی آورده است
تکبیت شمارهٔ ۵۴۲ : عدم ز قرب جوار وجود زندان است
تکبیت شمارهٔ ۵۴۳ : نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست
تکبیت شمارهٔ ۵۴۴ : دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
تکبیت شمارهٔ ۵۴۵ : به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر
تکبیت شمارهٔ ۵۴۶ : ای نسیم پیرهن بر گرد از کنعان به مصر
تکبیت شمارهٔ ۵۴۷ : گر محتسب شکست خم میفروش را
تکبیت شمارهٔ ۵۴۸ : یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک
تکبیت شمارهٔ ۵۴۹ : چون طفل نوسوار به میدان اختیار
تکبیت شمارهٔ ۵۵۰ : چون وانمیکنی گرهی، خود گره مشو
تکبیت شمارهٔ ۵۵۱ : غنچهٔ تصویر میلرزد به رنگ و بوی خویش
تکبیت شمارهٔ ۵۵۲ : از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
تکبیت شمارهٔ ۵۵۳ : در موج پریشانی ما فاصلهای نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۵۴ : بوی گل و باد سحری بر سر راهند
تکبیت شمارهٔ ۵۵۵ : در بیابان جنون سلسلهپردازی نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۵۶ : سر زلف تو نباشد سر زلف دیگر
تکبیت شمارهٔ ۵۵۷ : که باز حرف گلوگیر توبه را سرکرد؟
تکبیت شمارهٔ ۵۵۸ : ز خنده رویی گردون، فریب رحم مخور
تکبیت شمارهٔ ۵۵۹ : مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
تکبیت شمارهٔ ۵۶۰ : چه ز اندیشه تجرید به خود میلرزی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۶۱ : دل ز جمعیت اسباب چو برداشتنی است
تکبیت شمارهٔ ۵۶۲ : من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین
تکبیت شمارهٔ ۵۶۳ : قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۶۴ : آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
تکبیت شمارهٔ ۵۶۵ : بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود
تکبیت شمارهٔ ۵۶۶ : بی خبر میگذرد عمر گرامی، افسوس
تکبیت شمارهٔ ۵۶۷ : بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا کرده بود
تکبیت شمارهٔ ۵۶۸ : خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست
تکبیت شمارهٔ ۵۶۹ : منت خشک است بار خاطر آزادگان
تکبیت شمارهٔ ۵۷۰ : ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۷۱ : چون شمع، با سری که به یک موی بسته است
تکبیت شمارهٔ ۵۷۲ : زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟
تکبیت شمارهٔ ۵۷۳ : مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
تکبیت شمارهٔ ۵۷۴ : همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
تکبیت شمارهٔ ۵۷۵ : بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم
تکبیت شمارهٔ ۵۷۶ : دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
تکبیت شمارهٔ ۵۷۷ : زلف مشکین تو یکعمر تامل دارد
تکبیت شمارهٔ ۵۷۸ : تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۵۷۹ : نوبهار زندگی، چون غنچه نشکفتهام
تکبیت شمارهٔ ۵۸۰ : به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
تکبیت شمارهٔ ۵۸۱ : در پیش غنچهٔ دهن دلفریب او
تکبیت شمارهٔ ۵۸۲ : فغان که کوهکن ساده دل نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۵۸۳ : من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
تکبیت شمارهٔ ۵۸۴ : خم چو گردد قد افراخته میباید رفت
تکبیت شمارهٔ ۵۸۵ : ساقی، ترا که دست و دلی هست می بنوش
تکبیت شمارهٔ ۵۸۶ : خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم
تکبیت شمارهٔ ۵۸۷ : جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
تکبیت شمارهٔ ۵۸۸ : آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان
تکبیت شمارهٔ ۵۸۹ : شیشه با سنگ و قدح با محتسب یکرنگ شد
تکبیت شمارهٔ ۵۹۰ : دامن پاکان ندارد تاب دست انداز عشق
تکبیت شمارهٔ ۵۹۱ : دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۹۲ : چون صبح اگر عزیمت صادق مدد کند
تکبیت شمارهٔ ۵۹۳ : از ما به گفتگو دل و جان میتوان گرفت
تکبیت شمارهٔ ۵۹۴ : از شیر مادرست به من می حلال تر
تکبیت شمارهٔ ۵۹۵ : محضر قتلش به مهر بال و پر آماده شد
تکبیت شمارهٔ ۵۹۶ : روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
تکبیت شمارهٔ ۵۹۷ : هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۵۹۸ : وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود
تکبیت شمارهٔ ۵۹۹ : نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت
تکبیت شمارهٔ ۶۰۰ : تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
تکبیت شمارهٔ ۶۰۱ : سر به گریبان خواب، از چه فرو بردهای ؟
تکبیت شمارهٔ ۶۰۲ : حاجت شمع و چراغ، نیست شب عمر را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۳ : شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۴ : عیش امروز علاج غم فردا نکند
تکبیت شمارهٔ ۶۰۵ : زان پیش کز غبار نفس بی صفا شود
تکبیت شمارهٔ ۶۰۶ : دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر
تکبیت شمارهٔ ۶۰۷ : سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
تکبیت شمارهٔ ۶۰۸ : بغیر شهد خموشی کدام شیرینی است
تکبیت شمارهٔ ۶۰۹ : نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۰ : ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
تکبیت شمارهٔ ۶۱۱ : نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
تکبیت شمارهٔ ۶۱۲ : حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۳ : دم جان بخش نسیم سحری را دریاب
تکبیت شمارهٔ ۶۱۴ : دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است
تکبیت شمارهٔ ۶۱۵ : هرگز ز کمانخانهٔ ابروی مکافات
تکبیت شمارهٔ ۶۱۶ : طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گردد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۷ : چو برگ سبز کز باد خزانی زرد میگردد
تکبیت شمارهٔ ۶۱۸ : به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفرستی
تکبیت شمارهٔ ۶۱۹ : گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش میگردد
تکبیت شمارهٔ ۶۲۰ : آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
تکبیت شمارهٔ ۶۲۱ : ز روی گرم، کار مهر تابان میکند ساقی
تکبیت شمارهٔ ۶۲۲ : دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
تکبیت شمارهٔ ۶۲۳ : مرا نتوان به نازو سرگرانی صید خود کردن
تکبیت شمارهٔ ۶۲۴ : عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید
تکبیت شمارهٔ ۶۲۵ : مرا گر خندهای چون غنچه در سالی شود روزی
تکبیت شمارهٔ ۶۲۶ : هزار حیف که در دودمان عشق نماند
تکبیت شمارهٔ ۶۲۷ : ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن
تکبیت شمارهٔ ۶۲۸ : کجاست عالم تجرید، تا برون آیم
تکبیت شمارهٔ ۶۲۹ : درین میخانه از خاکی نهادان، چون سبوی می
تکبیت شمارهٔ ۶۳۰ : ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم
تکبیت شمارهٔ ۶۳۱ : میشوم چون تهی از باده، به سر میغلتم
تکبیت شمارهٔ ۶۳۲ : نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
تکبیت شمارهٔ ۶۳۳ : کدام روز که صد بت نمیتراشد دل ؟
تکبیت شمارهٔ ۶۳۴ : به جان رساند مرا داغ دوستان دیدن
تکبیت شمارهٔ ۶۳۵ : ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم
تکبیت شمارهٔ ۶۳۶ : فغان که آینه رخسار من نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۶۳۷ : دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد
تکبیت شمارهٔ ۶۳۸ : اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۳۹ : میان خوف و رجا حالتی است عارف را
تکبیت شمارهٔ ۶۴۰ : مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۱ : قدم به چشم من خاکسار نگذارد
تکبیت شمارهٔ ۶۴۲ : بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۳ : حضور قلب بود شرط در ادای نماز
تکبیت شمارهٔ ۶۴۴ : مرو از پرده برون بر اثر نکهت زلف
تکبیت شمارهٔ ۶۴۵ : عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز
تکبیت شمارهٔ ۶۴۶ : دل سودازده عمری است هوایی شده است
تکبیت شمارهٔ ۶۴۷ : آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است
تکبیت شمارهٔ ۶۴۸ : یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر
تکبیت شمارهٔ ۶۴۹ : عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۰ : ما را به کوچهٔ غلط انداختن چرا؟
تکبیت شمارهٔ ۶۵۱ : پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت
تکبیت شمارهٔ ۶۵۲ : ای کارساز خلق به فریاد من برس
تکبیت شمارهٔ ۶۵۳ : از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۴ : همرهان رفتند اما داغشان از دل نرفت
تکبیت شمارهٔ ۶۵۵ : دولت سنگدلان زود بسر میآید
تکبیت شمارهٔ ۶۵۶ : بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۷ : دل دشمن به تهیدستی من میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۶۵۸ : در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۵۹ : در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید
تکبیت شمارهٔ ۶۶۰ : آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۶۱ : از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم
تکبیت شمارهٔ ۶۶۲ : تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
تکبیت شمارهٔ ۶۶۳ : مرا ز یاد تو برد و ترا ز خاطر من
تکبیت شمارهٔ ۶۶۴ : مادر خاک به فرزند نمیپردازد
تکبیت شمارهٔ ۶۶۵ : بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد!
تکبیت شمارهٔ ۶۶۶ : مست خیال را به وصال احتیاج نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۶۷ : شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود
تکبیت شمارهٔ ۶۶۸ : گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش
تکبیت شمارهٔ ۶۶۹ : ز آب من جگر تشنهای نشد سیراب
تکبیت شمارهٔ ۶۷۰ : مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار
تکبیت شمارهٔ ۶۷۱ : علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۷۲ : مصیبت دگرست این که مرده دل را
تکبیت شمارهٔ ۶۷۳ : اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
تکبیت شمارهٔ ۶۷۴ : چون ماه درین دایره هر چند تمامم
تکبیت شمارهٔ ۶۷۵ : شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد
تکبیت شمارهٔ ۶۷۶ : شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم
تکبیت شمارهٔ ۶۷۷ : رنگها در روز روشن مینماید خویش را
تکبیت شمارهٔ ۶۷۸ : صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند
تکبیت شمارهٔ ۶۷۹ : به بلبلان چمن ای گل آنچنانسر کن
تکبیت شمارهٔ ۶۸۰ : فغان که کاسهٔ زرین بی نیازی را
تکبیت شمارهٔ ۶۸۱ : بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
تکبیت شمارهٔ ۶۸۲ : درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم
تکبیت شمارهٔ ۶۸۳ : کجاست تیشه فرهاد و مرگ دستآموز؟
تکبیت شمارهٔ ۶۸۴ : از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز
تکبیت شمارهٔ ۶۸۵ : مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
تکبیت شمارهٔ ۶۸۶ : گریهها در پرده دارد عیشهای بیگمان
تکبیت شمارهٔ ۶۸۷ : عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید
تکبیت شمارهٔ ۶۸۸ : کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی
تکبیت شمارهٔ ۶۸۹ : خواب پوچ این عزیزان قابل تعبیر نیست
تکبیت شمارهٔ ۶۹۰ : من که روزی از دل خود میخورم در آتشم
تکبیت شمارهٔ ۶۹۱ : کمکم دل مرا غم و اندیشه میخورد
تکبیت شمارهٔ ۶۹۲ : دل را به هم شکن که ازین بحر پر خطر
تکبیت شمارهٔ ۶۹۳ : ز مرگ تلخ پروا نیست بی برگ و نوایان را
تکبیت شمارهٔ ۶۹۴ : کدام آتش زبان کرد این دعا در حق من یارب
تکبیت شمارهٔ ۶۹۵ : به آه داشتم امیدها، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۶۹۶ : فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم
تکبیت شمارهٔ ۶۹۷ : چه مشکل خوان خطی دارد سر زلف پریشانش
تکبیت شمارهٔ ۶۹۸ : نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی
تکبیت شمارهٔ ۶۹۹ : جنونی کو که آتش در دل پر شورم اندازد
تکبیت شمارهٔ ۷۰۰ : گریبان چاک از مجلس میا بیرون، که میترسم
تکبیت شمارهٔ ۷۰۱ : دل بیدار ازین صومعهداران مطلب
تکبیت شمارهٔ ۷۰۲ : شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
تکبیت شمارهٔ ۷۰۳ : ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود میبالی
تکبیت شمارهٔ ۷۰۴ : کند معشوق را بی دست و پا، بیتابی عاشق
تکبیت شمارهٔ ۷۰۵ : نام بلبل ز هواداری عشق است بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۰۶ : گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
تکبیت شمارهٔ ۷۰۷ : کدام دیدهٔ بد در کمین این باغ است ؟
تکبیت شمارهٔ ۷۰۸ : دامن صحرا نبرد از چهرهام گرد ملال
تکبیت شمارهٔ ۷۰۹ : به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
تکبیت شمارهٔ ۷۱۰ : قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۱۱ : تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
تکبیت شمارهٔ ۷۱۲ : به اندک روی گرمی، پشت بر گل میکند شبنم
تکبیت شمارهٔ ۷۱۳ : دشمن خانگی از خصم برونی بترست
تکبیت شمارهٔ ۷۱۴ : به آهی میتوان دل را ز مطلبها تهی کردن
تکبیت شمارهٔ ۷۱۵ : مهر زن بر دهن خنده که در بزم جهان
تکبیت شمارهٔ ۷۱۶ : غم مرا دگران بیش میخورند از من
تکبیت شمارهٔ ۷۱۷ : نیست پروای اجل دلزدهٔ هستی را
تکبیت شمارهٔ ۷۱۸ : تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف
تکبیت شمارهٔ ۷۱۹ : من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست
تکبیت شمارهٔ ۷۲۰ : تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تکبیت شمارهٔ ۷۲۱ : مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل
تکبیت شمارهٔ ۷۲۲ : ز انگشت اشارت، در گریبان خارها دارم
تکبیت شمارهٔ ۷۲۳ : مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری
تکبیت شمارهٔ ۷۲۴ : مسلمان میشمردم خویش را، چون شد دلم روشن
تکبیت شمارهٔ ۷۲۵ : یک چشم خواب تلخ، جهان در بساط داشت
تکبیت شمارهٔ ۷۲۶ : غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش
تکبیت شمارهٔ ۷۲۷ : به امید بهشت نسیه زاهد خون خورد، غافل
تکبیت شمارهٔ ۷۲۸ : شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
تکبیت شمارهٔ ۷۲۹ : رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات
تکبیت شمارهٔ ۷۳۰ : با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
تکبیت شمارهٔ ۷۳۱ : آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان
تکبیت شمارهٔ ۷۳۲ : کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
تکبیت شمارهٔ ۷۳۳ : به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک
تکبیت شمارهٔ ۷۳۴ : دل خراب مرا جور آسمان کم بود
تکبیت شمارهٔ ۷۳۵ : مشو غافل درین گلشن چو شبنم از نظر بازی
تکبیت شمارهٔ ۷۳۶ : بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟
تکبیت شمارهٔ ۷۳۷ : در کوی میکشان نبود راه، بخل را
تکبیت شمارهٔ ۷۳۸ : چنین کز بازگشت نوبهاران شد جوان عالم
تکبیت شمارهٔ ۷۳۹ : از شوق آن بر و دوش، روزی بغل گشودم
تکبیت شمارهٔ ۷۴۰ : ره ندارد جلوهٔ آزادگی در کوی عشق
تکبیت شمارهٔ ۷۴۱ : شوق من قاصد بیدرد کجا میداند؟
تکبیت شمارهٔ ۷۴۲ : دل ز بیعشقی درون سینهام افسرده شد
تکبیت شمارهٔ ۷۴۳ : عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند
تکبیت شمارهٔ ۷۴۴ : زین گلستان که به رنگینی آن مغروری
تکبیت شمارهٔ ۷۴۵ : زینهمه لاله بی داغ که در گلزارست
تکبیت شمارهٔ ۷۴۶ : رفت ایام شباب و خارخار او نرفت
تکبیت شمارهٔ ۷۴۷ : عاقبت در سینهام دل از تپیدن باز ماند
تکبیت شمارهٔ ۷۴۸ : از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم
تکبیت شمارهٔ ۷۴۹ : ز خوشه چینی این چهرههای گندم گون
تکبیت شمارهٔ ۷۵۰ : خزان رسید و گل افشانی بهار نماند
تکبیت شمارهٔ ۷۵۱ : معاشران سبکسیر از جهان رفتند
تکبیت شمارهٔ ۷۵۲ : چه سیل بود که از کوهسار حادثه ریخت ؟
تکبیت شمارهٔ ۷۵۳ : از پشیمانی سخن در عهد پیری میزنم
تکبیت شمارهٔ ۷۵۴ : به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۷۵۵ : گلوی خویش عبث پاره میکند بلبل
تکبیت شمارهٔ ۷۵۶ : بازیچهٔ نسیم خزانند لالهها
تکبیت شمارهٔ ۷۵۷ : از صدر تا رسندبزرگان به آستان
تکبیت شمارهٔ ۷۵۸ : سر مپیچ از سنگ طفلان چون درخت میوهدار
تکبیت شمارهٔ ۷۵۹ : در گشاد غنچهٔ دلهای خونین صرف کن
تکبیت شمارهٔ ۷۶۰ : عشق بالادست و جان بیقرارم دادهاند
تکبیت شمارهٔ ۷۶۱ : نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
تکبیت شمارهٔ ۷۶۲ : بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۷۶۳ : ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم
تکبیت شمارهٔ ۷۶۴ : یارب چه گل شکفته، که امروز در چمن
تکبیت شمارهٔ ۷۶۵ : ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان
تکبیت شمارهٔ ۷۶۶ : نیست در روی زمین، یک کف زمین بیانقلاب
تکبیت شمارهٔ ۷۶۷ : نیست چندان ره به ملک بیخودی از عارفان
تکبیت شمارهٔ ۷۶۸ : برنمی دارد شراکت ملک تنگ بیغمی
تکبیت شمارهٔ ۷۶۹ : خامهام، گفت و شنیدم به زبان دگری است
تکبیت شمارهٔ ۷۷۰ : به چه تقصیر، چو آیینه روشن یارب
تکبیت شمارهٔ ۷۷۱ : مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند
تکبیت شمارهٔ ۷۷۲ : کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
تکبیت شمارهٔ ۷۷۳ : بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تکبیت شمارهٔ ۷۷۴ : رمزی است ز پاس ادب عشق، که مرغان
تکبیت شمارهٔ ۷۷۵ : درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود
تکبیت شمارهٔ ۷۷۶ : ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان
تکبیت شمارهٔ ۷۷۷ : طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید
تکبیت شمارهٔ ۷۷۸ : یک صبحدم به طرف گلستان گذشتهای
تکبیت شمارهٔ ۷۷۹ : نه ماه فلک سیرم و نه مهر جهانتاب
تکبیت شمارهٔ ۷۸۰ : از دست رود خامه چو نام تو نویسند
تکبیت شمارهٔ ۷۸۱ : ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل
تکبیت شمارهٔ ۷۸۲ : طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی
تکبیت شمارهٔ ۷۸۳ : شحنهٔ دیده وری کو، که درین فصل بهار
تکبیت شمارهٔ ۷۸۴ : سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد
تکبیت شمارهٔ ۷۸۵ : قامت خم مانع عمر سبکرفتار نیست
تکبیت شمارهٔ ۷۸۶ : تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است
تکبیت شمارهٔ ۷۸۷ : تا سبزه و گل هست، ز می توبه حرام است
تکبیت شمارهٔ ۷۸۸ : دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
تکبیت شمارهٔ ۷۸۹ : دامن شادی چو غم آسان نمیآید به دست
تکبیت شمارهٔ ۷۹۰ : دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
تکبیت شمارهٔ ۷۹۱ : آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
تکبیت شمارهٔ ۷۹۲ : دیدن آیینه را بر طاق نسیان مینهی
تکبیت شمارهٔ ۷۹۳ : خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار
تکبیت شمارهٔ ۷۹۴ : بیخبری ز پای خم، برد به سیر عالمم
تکبیت شمارهٔ ۷۹۵ : بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران
تکبیت شمارهٔ ۷۹۶ : یک دل به جان رساند من دردمند را
تکبیت شمارهٔ ۷۹۷ : ای بحر، از حباب نظر باز کن، ببین
تکبیت شمارهٔ ۷۹۸ : یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد
تکبیت شمارهٔ ۷۹۹ : یک بار سر برآر ز جیب قبای ناز
تکبیت شمارهٔ ۸۰۰ : ازسر مستی صراحی گردنی افراخته است
تکبیت شمارهٔ ۸۰۱ : یکباره بستن در انصاف خوب نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۰۲ : غفلت زدگان دیدهٔ بیدار ندانند
تکبیت شمارهٔ ۸۰۳ : غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را
تکبیت شمارهٔ ۸۰۴ : مصرع برجستهام دیوان موجودات را
تکبیت شمارهٔ ۸۰۵ : خانه بر دوشان مشرب از غریبی فارغند
تکبیت شمارهٔ ۸۰۶ : چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
تکبیت شمارهٔ ۸۰۷ : بریز بار تعلق که شاخههای درخت
تکبیت شمارهٔ ۸۰۸ : شد سخن در روزگار ما چنان کاسد که خلق
تکبیت شمارهٔ ۸۰۹ : درکوی مکافات، محال است که آخر
تکبیت شمارهٔ ۸۱۰ : گفتم از گردون گشاید کار من، شد بستهتر
تکبیت شمارهٔ ۸۱۱ : زود میپاشد ز هم در پیری اوراق حواس
تکبیت شمارهٔ ۸۱۲ : بر نمیدارد زمین خاکساری امتیاز
تکبیت شمارهٔ ۸۱۳ : دیوانهٔ ما را نخریدند به سنگی
تکبیت شمارهٔ ۸۱۴ : دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
تکبیت شمارهٔ ۸۱۵ : عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت
تکبیت شمارهٔ ۸۱۶ : شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۱۷ : گر گلوگیر نمیشد غم نان مردم را
تکبیت شمارهٔ ۸۱۸ : روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون
تکبیت شمارهٔ ۸۱۹ : من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی
تکبیت شمارهٔ ۸۲۰ : یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟
تکبیت شمارهٔ ۸۲۱ : هر که باری ز دل رهروان بردارد
تکبیت شمارهٔ ۸۲۲ : حسرت اوقات غفلت چون ز دل بیرون رود؟
تکبیت شمارهٔ ۸۲۳ : سراب، تشنهلبان را کند بیابان مرگ
تکبیت شمارهٔ ۸۲۴ : در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۸۲۵ : رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین
تکبیت شمارهٔ ۸۲۶ : در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۲۷ : در خرابات مغان بی عصمتی را راه نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۲۸ : روشنگر وجود بود آرمیدگی
تکبیت شمارهٔ ۸۲۹ : جایی نمیروی که دل بدگمان من
تکبیت شمارهٔ ۸۳۰ : از پاشکستگان چراغ است تیرگی
تکبیت شمارهٔ ۸۳۱ : هر جلوهای که دیدهام از سروقامتی
تکبیت شمارهٔ ۸۳۲ : هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد
تکبیت شمارهٔ ۸۳۳ : میشود خون خوردن من ظاهر از رخسار یار
تکبیت شمارهٔ ۸۳۴ : میشود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
تکبیت شمارهٔ ۸۳۵ : محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد
تکبیت شمارهٔ ۸۳۶ : به داد من برس ای عشق، بیش ازین مپسند
تکبیت شمارهٔ ۸۳۷ : آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
تکبیت شمارهٔ ۸۳۸ : عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش
تکبیت شمارهٔ ۸۳۹ : میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد
تکبیت شمارهٔ ۸۴۰ : بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر
تکبیت شمارهٔ ۸۴۱ : طی شد ایام برومندی ما در سختی
تکبیت شمارهٔ ۸۴۲ : گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
تکبیت شمارهٔ ۸۴۳ : سیل دریا دیده هرگز بر نمیگردد به جوی
تکبیت شمارهٔ ۸۴۴ : بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن
تکبیت شمارهٔ ۸۴۵ : دریا شود ز گریهٔ رحمت، کنار من
تکبیت شمارهٔ ۸۴۶ : هر نسیمی میتواندخضر راه او شدن
تکبیت شمارهٔ ۸۴۷ : بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست
تکبیت شمارهٔ ۸۴۸ : این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
تکبیت شمارهٔ ۸۴۹ : یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
تکبیت شمارهٔ ۸۵۰ : که رو نهاد به هستی، که از پشیمانی
تکبیت شمارهٔ ۸۵۱ : تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم
تکبیت شمارهٔ ۸۵۲ : اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
تکبیت شمارهٔ ۸۵۳ : عمرها رفت که چون زلف پریشان توام
تکبیت شمارهٔ ۸۵۴ : نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم
تکبیت شمارهٔ ۸۵۵ : چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود
تکبیت شمارهٔ ۸۵۶ : مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نورست
تکبیت شمارهٔ ۸۵۷ : به هیچ جا نرسد هر که همتش پست است
تکبیت شمارهٔ ۸۵۸ : دست بر دل نه که در بحر پر آشوب جهان
تکبیت شمارهٔ ۸۵۹ : موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است
تکبیت شمارهٔ ۸۶۰ : نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است
تکبیت شمارهٔ ۸۶۱ : دست هر کس را که میگیری درین آشوبگاه
تکبیت شمارهٔ ۸۶۲ : چندان که در کتاب جهان میکنم نظر
تکبیت شمارهٔ ۸۶۳ : دور نشاط زود به انجام میرسد
تکبیت شمارهٔ ۸۶۴ : روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان
تکبیت شمارهٔ ۸۶۵ : گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود
تکبیت شمارهٔ ۸۶۶ : بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
تکبیت شمارهٔ ۸۶۷ : بال شکسته است کلید در قفس
تکبیت شمارهٔ ۸۶۸ : دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت
تکبیت شمارهٔ ۸۶۹ : نتوان به آه لشکر غم را شکست داد
تکبیت شمارهٔ ۸۷۰ : رشتهٔ پیوند یاران را بریدن سهل نیست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۱ : همچو پروانه جگر سوختهای میباید
تکبیت شمارهٔ ۸۷۲ : رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد
تکبیت شمارهٔ ۸۷۳ : مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟
تکبیت شمارهٔ ۸۷۴ : چنین که نالهٔ من از قبول نومیدست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۵ : دهن خویش به دشنام میالا زنهار
تکبیت شمارهٔ ۸۷۶ : بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست
تکبیت شمارهٔ ۸۷۷ : با خون دل بساز که چرخ سیاه دل
تکبیت شمارهٔ ۸۷۸ : زلیخا چشم یاری از صبا دارد،نمیداند
تکبیت شمارهٔ ۸۷۹ : در سلسلهٔ یک جهتان نیست دورنگی
تکبیت شمارهٔ ۸۸۰ : ز بس خاک خورده است خون عزیزان
تکبیت شمارهٔ ۸۸۱ : ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم
تکبیت شمارهٔ ۸۸۲ : از در حق کن طلب شکستهدلان را
تکبیت شمارهٔ ۸۸۳ : نگاهبانی خوبان شوخ چشم بلاست
تکبیت شمارهٔ ۸۸۴ : امید دلگشایی داشتم از گریهٔ خونین
تکبیت شمارهٔ ۸۸۵ : لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار
تکبیت شمارهٔ ۸۸۶ : آمد کار من ورشته تسبیح یکی است
تکبیت شمارهٔ ۸۸۷ : رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش
تکبیت شمارهٔ ۸۸۸ : ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد
تکبیت شمارهٔ ۸۸۹ : در دل صاف نماند اثر تیغ زبان
تکبیت شمارهٔ ۸۹۰ : نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم
تکبیت شمارهٔ ۸۹۱ : بر آن رخسار نازک از نگاه تند میلرزم
تکبیت شمارهٔ ۸۹۲ : ز خواب نیستی برجستهام از شورش هستی
تکبیت شمارهٔ ۸۹۳ : من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم
تکبیت شمارهٔ ۸۹۴ : در آتشم که چوآب گهر ز سنگدلی
تکبیت شمارهٔ ۸۹۵ : عبث مرغ چمن بر آب و آتش میزند خود را
تکبیت شمارهٔ ۸۹۶ : در آن محفل که من بردارم از لب مهر خاموشی
تکبیت شمارهٔ ۸۹۷ : به پای خم برسانید مشت خاک مرا
تکبیت شمارهٔ ۸۹۸ : کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
تکبیت شمارهٔ ۸۹۹ : از دل خستهٔ من گر خبری میگیری
تکبیت شمارهٔ ۹۰۰ : خراب حالی این قصرهای محکم را
تکبیت شمارهٔ ۹۰۱ : مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
تکبیت شمارهٔ ۹۰۲ : شکسته حالی من پیش یار باید دید
تکبیت شمارهٔ ۹۰۳ : بنمایید بجز آینه و آب، کسی
تکبیت شمارهٔ ۹۰۴ : هر جا که کند گرد غم از دور سیاهی
تکبیت شمارهٔ ۹۰۵ : از قید فلک بر زده دامن بگریزید
تکبیت شمارهٔ ۹۰۶ : ماتمکدهٔ خاک ،سزاوار وطن نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۰۷ : احوال من مپرس، که با صد هزار درد
تکبیت شمارهٔ ۹۰۸ : نیست از خونابه نوشان هیچ کس جز من به جا
تکبیت شمارهٔ ۹۰۹ : آه ازین شورش که ناز دولت بیدار را
تکبیت شمارهٔ ۹۱۰ : مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی
تکبیت شمارهٔ ۹۱۱ : گلشن از نازک نهالان یک تن سیمین شده است
تکبیت شمارهٔ ۹۱۲ : میدان تیغ بازی برق است روزگار
تکبیت شمارهٔ ۹۱۳ : فریب زندگی تلخ داد دایه مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۱۴ : زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تکبیت شمارهٔ ۹۱۵ : میزنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار
تکبیت شمارهٔ ۹۱۶ : یوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟
تکبیت شمارهٔ ۹۱۷ : چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک؟
تکبیت شمارهٔ ۹۱۸ : صحبت صافدلان برق صفت در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۹۱۹ : شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند
تکبیت شمارهٔ ۹۲۰ : به هر روش که توانی خراب کن تن را
تکبیت شمارهٔ ۹۲۱ : عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۲ : یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۳ : پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند
تکبیت شمارهٔ ۹۲۴ : در زیر خرقه شیشهٔ می را نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۹۲۵ : شب را اگر از مرده دلی زنده نداری
تکبیت شمارهٔ ۹۲۶ : به شکر این که شدی پیشوای گرمروان
تکبیت شمارهٔ ۹۲۷ : حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۲۸ : نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۲۹ : جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست
تکبیت شمارهٔ ۹۳۰ : کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت
تکبیت شمارهٔ ۹۳۱ : عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب
تکبیت شمارهٔ ۹۳۲ : از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار
تکبیت شمارهٔ ۹۳۳ : گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۴ : خبر حسرت آغوش تهیدست مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۳۵ : به پیری، گفتم از دامان دنیا دست بردارم
تکبیت شمارهٔ ۹۳۶ : چون زمین نرم از من گرد بر میآورند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۷ : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند
تکبیت شمارهٔ ۹۳۸ : مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود
تکبیت شمارهٔ ۹۳۹ : دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق
تکبیت شمارهٔ ۹۴۰ : فروغ عاریت بانور ذاتی برنمیآید
تکبیت شمارهٔ ۹۴۱ : چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد
تکبیت شمارهٔ ۹۴۲ : زندان به روزگار شود دلنشین و ما
تکبیت شمارهٔ ۹۴۳ : از سنگلاخ دنیا، ای شیشه بار بگذر
تکبیت شمارهٔ ۹۴۴ : هنگام بازگشت است، نه وقت سیر و گشت است
تکبیت شمارهٔ ۹۴۵ : صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
تکبیت شمارهٔ ۹۴۶ : بغیر عشق که از کار برده دست و دلم
تکبیت شمارهٔ ۹۴۷ : لامکانی شو که تبدیل مکان آب و گل
تکبیت شمارهٔ ۹۴۸ : به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا
تکبیت شمارهٔ ۹۴۹ : ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت
تکبیت شمارهٔ ۹۵۰ : فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب
تکبیت شمارهٔ ۹۵۱ : دل میشود سیاه ز فانوس بی چراغ
تکبیت شمارهٔ ۹۵۲ : صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۳ : ذوقی است جانفشانی یاران به اتفاق
تکبیت شمارهٔ ۹۵۴ : جز گوشهٔ قناعت ازین خاکدان مگیر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۵ : اشکم ز دل به چهره دویدن گرفت باز
تکبیت شمارهٔ ۹۵۶ : نبضی که بود از رگ خواب آرمیدهتر
تکبیت شمارهٔ ۹۵۷ : رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز
تکبیت شمارهٔ ۹۵۸ : زاهد خشک کجا، گریهٔ مستانه کجا؟
تکبیت شمارهٔ ۹۵۹ : صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود
تکبیت شمارهٔ ۹۶۰ : کدام آبله پا عزم این بیابان کرد؟
تکبیت شمارهٔ ۹۶۱ : روزی که آه من به هواداری تو خاست
تکبیت شمارهٔ ۹۶۲ : بدار عزت موی سفید پیران را
تکبیت شمارهٔ ۹۶۳ : درین جهان نبود فرصت کمر بستن
تکبیت شمارهٔ ۹۶۴ : از سر مژگان، نگاه حسرت ما نگذرد
تکبیت شمارهٔ ۹۶۵ : از دل آگاه، در عالم، همین نام است و بس
تکبیت شمارهٔ ۹۶۶ : چون نگردم گرد سر تا پای او چون گردباد؟
تکبیت شمارهٔ ۹۶۷ : بید مجنونیم، برگ ما زبان خامشی است
تکبیت شمارهٔ ۹۶۸ : از دشمنان خود نتوان بود بی خبر
تکبیت شمارهٔ ۹۶۹ : سنگ و گوهر، دیده حیران میزان را یکی است
تکبیت شمارهٔ ۹۷۰ : در دیار ما که جان از بهر مردن میدهند
تکبیت شمارهٔ ۹۷۱ : ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۲ : ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۳ : در جبههٔ گشادهٔ گلها نگاه کن
تکبیت شمارهٔ ۹۷۴ : آب روان عمر ز استاده خوشترست
تکبیت شمارهٔ ۹۷۵ : زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟
تکبیت شمارهٔ ۹۷۶ : شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش
تکبیت شمارهٔ ۹۷۷ : ای صبح مزن خندهٔ بیجا، شب وصل است
تکبیت شمارهٔ ۹۷۸ : یاد از نگاه گیر طریق سلوک را
تکبیت شمارهٔ ۹۷۹ : صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
تکبیت شمارهٔ ۹۸۰ : بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
تکبیت شمارهٔ ۹۸۱ : نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
تکبیت شمارهٔ ۹۸۲ : چون تاک اگرچه پای ادب کج نهادهایم
تکبیت شمارهٔ ۹۸۳ : ای آن که پای کوه به دامن شکستهای
تکبیت شمارهٔ ۹۸۴ : گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمیدانم
تکبیت شمارهٔ ۹۸۵ : ز انقلاب جهان بیبران نمیلرزند
تکبیت شمارهٔ ۹۸۶ : برهمن از حضور بت، دل آسودهای دارد
تکبیت شمارهٔ ۹۸۷ : عیار گفتگوی او نمیدانم، همین دانم
تکبیت شمارهٔ ۹۸۸ : به آب میبرد و تشنه باز میآرد
تکبیت شمارهٔ ۹۸۹ : به زور، چهرهٔ خود را شکفته میدارم
تکبیت شمارهٔ ۹۹۰ : به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد
تکبیت شمارهٔ ۹۹۱ : به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمیآرد
تکبیت شمارهٔ ۹۹۲ : دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم
تکبیت شمارهٔ ۹۹۳ : بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود
تکبیت شمارهٔ ۹۹۴ : میکند مستی گوارا تلخی ایام را
تکبیت شمارهٔ ۹۹۵ : ساحلی نیست به از شستن دست از جانش
تکبیت شمارهٔ ۹۹۶ : آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش
تکبیت شمارهٔ ۹۹۷ : حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ
تکبیت شمارهٔ ۹۹۸ : چون هر چه وقف گشت بزودی شود خراب
تکبیت شمارهٔ ۹۹۹ : هر چند تا جریم، فرومایه نیستیم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۰ : در دبستان وجود از تیره بختی چون قلم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱ : کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۲ : حرف سبک نمی بردم از قرار خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۳ : ای که میجویی گشاد کار خود از آسمان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۴ : آغوشم از کشاکش حسرت چو گل درید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۵ : نکند باد خزان رحم به مجموعهٔ گل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۶ : از گهر سنجی این جوهریان نزدیک است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۷ : ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۸ : خود کردهام به شکوهتر خصم جان خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۹ : جمع سازد برگ عیش از بهر تاراج خزان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۰ : چون سرو در مقام رضا ایستادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۱ : دایم به خون گرم شفق غوطه میخورم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۲ : از بیقراری دل اندوهگین خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۳ : چو یوسفم که به چاه افتد از کنار پدر
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۴ : چو زلف ماتمیان درهم است کار جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۵ : بر دشمنان شمردم، عیب نهانی خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۶ : نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۷ : در دشت با سرابم، در بحر یار آبم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۸ : ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۹ : چه سود ازین که بلندست دامن فانوس؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۰ : چو برگ غنچهٔ نشکفته ما گرفته دلان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۱ : ای دیدهٔ گلچین به ادب باش که شبنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۲ : از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۳ : تیره بختی لازم طبع بلند افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۴ : صحبت ناجنس، آتش را به فریاد آورد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۵ : از ظلمت وجود که میبرد ره برون؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۶ : حیف فرهاد که با آنهمه شیرینکاری
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۷ : گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۸ : به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۹ : پاکدامانی است باغ دلگشا آزاده را
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۰ : کشتی بیناخدا را بادبان لطف خداست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۱ : تو فکر نامهٔ خود کن که میپرستان را
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۲ : در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۳ : از طلوع و از غروب مهر روشن شد که چرخ
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۴ : غافل به ماندگان نظر از رفتگان کند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۵ : از هجر شکوه با در و دیوار میکنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۶ : در زهد من نهفته بود رغبت شراب
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۷ : عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۸ : بال و پر همند حریفان سست عهد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۹ : در جام لاله و قدح گل غریب بود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۰ : خندهٔ کبک از ترحم هایهای گریه شد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۱ : همچنان در جستجوی رزق خود سرگشتهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۲ : نفس رسید به پایان و در قلمرو خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۳ : علاج کودک بدخو ز دایه میآید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۴ : نمیروم قدمی راه بی اشارهٔ دل
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۵ : گلی که آفت پژمردگی نمیبیند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۶ : هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۷ : جسم در دامن جان بیهده آویخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۸ : چه سود ازین که چو یوسف عزیز خواهم شد؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹ : کجاست نیستی جاودان، که بیزارم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۰ : خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۱ : منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۲ : ازسبکباران راه عشق خجلت میکشم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۳ : بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴ : تانظر از گل رخسار تو برداشتهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۵ : چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶ : از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۷ : تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۸ : با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۹ : هیچ کس را دل نمیسوزد به من چون آفتاب
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۰ : ز سردمهری احباب، در ریاض جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۱ : کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۲ : به پای قافله رفتن ز من نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۳ : چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۴ : همان به خاک برابر چو نور خورشیدم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۵ : چون قلم، شد تنگ بر من از سیهکاری جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۶ : بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۷ : از حریم قرب، چون سنگم به دور انداخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۸ : سالها در پرده دل خون خود را خوردهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۹ : مرد مصاف در همه جا یافت میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۰ : بر روی نازبالش گل تکیه میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۱ : حسن در زندان همان بر مسند فرماندهی است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۲ : از جور روزگار ندارم شکایتی
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۳ : از بس که بی گمان به در دل رسیدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۴ : دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۵ : غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۶ : با گرانقدری سبک در دیدههایم چون نماز
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۷ : خشکسال زهد نم در جوی من نگذاشته است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۸ : سودای زلف، سلسله جنبان گفتگوست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۹ : در مذاق من، شراب تلخ، آب زندگی است
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۰ : نومید نیم از کرم پیر خرابات
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۱ : چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۲ : محرمی نیست در آفاق به محرومی من
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۳ : مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۴ : گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۵ : نگردید از سفیدیهای مو آیینهام روشن
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۶ : چهرهٔ یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۷ : چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۸ : به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه میبندد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۹ : از خود مرا برون بر، تا کی در این خرابات
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۰ : چه با من میتواند شورش روز جزا کردن؟
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۱ : تهی شود به لبم نارسیده رطل گران
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۲ : جدا چو دست سبو از سرم نمیگردد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۳ : از جام بیخودی کرد، ساقی خدا پرستم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۴ : راهی که راهزن زد، یک چند امن باشد
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۵ : دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۶ : دیوانهام که بر سر من جنگ میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۷ : رزق میآید به پای خویش تا دندان به جاست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۸ : نشتر از نامردمی در پردهٔ چشمم شکست
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۹ : بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۰ : من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۱ : نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خواب من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۲ : عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۳ : تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۴ : ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۵ : هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر میآمد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۶ : من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۷ : بود از موی سفید امید بیداری مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۸ : عالم بیخبری بود بهشت آبادم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۹ : از دم تیغ که هر دم به سرم میبارد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۰ : عنانداری نمیآمد ز من سیل بهاران را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۱ : منم آن غنچه غافل که ز بیحوصلگی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۲ : چو نقش پا گزیدم خاکساری تا شوم ایمن
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۳ : من که بودم گردباد این بیابان، عاقبت
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۴ : از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۵ : درین قلمرو آفت، ز ناتوانیها
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۶ : فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۷ : اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۸ : عشق بر هر کس که زور آورد، من گشتم خراب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۹ : چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۰ : بزرگان میکنند از تلخرویی سرمه در کارم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۱ : مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۲ : منه انگشت بر حرفم، اگر درد سخن داری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۳ : ز راستی نبود شاخههای بی بر را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۴ : چو مینای پر از می فتنهها دارم به زیر سر
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۵ : شود بار دلم آن را که از دل بار بردارم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۶ : نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۷ : که میگوید پری در دیدهٔ مردم نمیآید؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۸ : شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان دایم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۹ : نمیباید سلاحی تیزدستان شجاعت را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۰ : تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمیآرد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۱ : ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۲ : امیدم به بی دست و پایی است، ورنه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۳ : سپندست کز جا جهد، جا نماید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۴ : گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۵ : نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۶ : از من خبر دوری این راه مپرسید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۷ : جگر سنگ به نومیدی من میسوزد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۸ : میکنم در کار ساحل این کهن تابوت را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۹ : تا به کی بر دل ز غیرت زخم پنهانی خورم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۰ : چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۱ : عزیزی خواری و خواری عزیزی بار میآورد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۲ : کمان بال و پر پرواز گردد تیر بی پر را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۳ : نخوابیده است با کین کسی هرگز دل صافم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۴ : ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۵ : ز رنگ و بوی جهان قانعم به بیبرگی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۶ : فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۷ : چند در دایرهٔ مردم عاقل باشم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۸ : چون گوهر گرامی آدم درین بساط
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۹ : هستی موهوم موج سرابی بیش نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۰ : از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۱ : دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۲ : دلی خالی ز غیبت در حضورم میتوان کردن
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۳ : در عالم ایجاد من آن طفل یتیمم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۴ : ز جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شیرین را
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۵ : کیست جز آینه و آب درین قحطآباد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۶ : در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۷ : نسازد لن ترانی چون کلیم از طور نومیدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۸ : به میزان قیامت، بیش کم، کم بیش میآید
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۹ : گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۰ : ربوده است ز من اختیار، جذبهٔ بحر
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۱ : بیداری دولت به سبکروحی من نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۲ : در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۳ : نه ذوق بودن و نه روی بازگردیدن
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۴ : شوم به خانه مردم، نخوانده چون مهمان؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۵ : به عشق پاک کردم صرف عمر خود، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۶ : بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۷ : گر میزنم به هم کف افسوس، دور نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۸ : میکند چرخ ستمگر به شکرخنده حساب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۹ : خانهای از خانه آیینه دارم پاکتر
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۰ : آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۱ : رخنه در کار ز تسبیح فزون است مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۲ : گوشهای کو، که دل از فکر سفر جمع کنم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۳ : من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۴ : دعوی گردن فرازی با اسیری چو کنم؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۵ : روشندلی نمانده درین باغ و بوستان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۶ : چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۷ : نیست یک جبهه واکرده درین وحشتگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۸ : من نه آنم که تراوش کند از من گلهای
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۹ : دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۰ : بر فقیران پیشدستی کردن از انصاف نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۱ : از بس نشان دوری این ره شنیدهام
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۲ : ابرام در شکستن من اینقدر چرا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۳ : خنده و جان بر لبم یکبار میآید چو برق
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۴ : میدهم جان در بهای حسن تا در پرده است
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۵ : نخل صنوبرم که درین باغ دلفریب
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۶ : مرا ز سیر چمن غم، ترا نشاط رسد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۷ : چو عکس چهره خود در پیاله میبینم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۸ : همان ریزند خار از ناسپاسیها به چشم من
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۹ : ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۰ : هر مصلحت عقل، کم از کوه غمی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۱ : درین ریاض من آن شبنم گرانجانم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۲ : فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۳ : ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۴ : ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۵ : نزدیک من میا که ز خود دور میشوم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۶ : از دیده هرچه رفت، ز دل دور میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۷ : شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۸ : چندان که درین دایره چون چشم پریدم
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۹ : به سیم قلب یوسف را نمیگیرند از اخوان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۰ : زنده میسوزد برای مرده در هندوستان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۱ : داغ آن دریانوردانم که چون زنجیر موج
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۲ : شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۳ : شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۴ : فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۵ : چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۶ : نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۷ : از چشم زخم تو به مبادا شکسته دل
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۸ : بر حواس خویش، راه آرزوها بستهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۹ : با دست رعشه دار، چو شبنم درین چمن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۰ : باور که میکند، که درین بحر چون حباب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۱ : چون کمان و تیر، در وحشت سرای روزگار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۲ : ما نام خود ز صفحه دلها ستردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۳ : ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۴ : خمها چو فیل مست سر خود گرفتهاند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۵ : از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۶ : کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۷ : صلح از فلک به دیدهٔ بیدار کردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۸ : زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۹ : گل را به رو اگر نشناسیم عیب نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۰ : نومید نیستیم ز احسان نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۱ : نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۲ : عمر اگر باشد، تماشای اثر خواهید کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۳ : کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۴ : گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۵ : نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۶ : پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۷ : نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۸ : ما چو سرواز راستی دامن به بار افشاندهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۹ : نیست غیر از بحر، چون سیلاب، ما را منزلی
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۰ : دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۱ : یوسف مصر وجودیم از عزیزیها، ولیک
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۲ : هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۳ : زین بیابان گرمتر از ما کسی نگذشته است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۴ : خواه در مصر غریبی، خواه در کنج وطن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۵ : حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۶ : چون میوه پخته گشت، گرانی برد ز باغ
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۷ : نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۸ : بی عزیزان، مرگ پابرجاست عمر جاودان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۹ : یک جبهه گشاده ندیدیم در جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۰ : ماداغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۱ : هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۲ : بر دانهٔ ناپخته دویدیم چو آدم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۳ : نفسی چند که در غم گذراندن ستم است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۴ : ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۵ : بنای خانه بدوشی بلند کردهٔ ماست
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۶ : آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۷ : ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر زدیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۸ : نیست ممکن از پشیمانی کسی نقصان کند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۹ : خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۰ : هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۱ : حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۲ : دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۳ : کم نشد در سربلندی فیض ما چون آفتاب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۴ : آسودگی کنج قفس کرد تلافی
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۵ : دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۶ : داغ عشق تو ز اندازهٔ ما افزون است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۷ : از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۸ : در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن میدهیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۹ : دست کرم ز رشتهٔ تسبیح بردهایم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۰ : نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۱ : منعمان گر پیش مهمان نعمت الوان کشند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۲ : یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۳ : عنان گسستهتر از سیل در بیابانیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۴ : نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۵ : چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۶ : چیدهایم از دو جهان دامن الفت چون سرو
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۷ : دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۸ : دیوانهام ولیک بغیر از دو زلف یار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۹ : چون صبح، خنده با جگر چاک میزنیم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۰ : بیاض گردن او گر به دست ما افتد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۱ : دشمن خانگی آدم خاکی است زمین
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۲ : پیش ازان کز یکدگر ریزیم چون قصر حباب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۳ : لذت نمانده است در آیندهٔ حیات
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۴ : خضر با عمر ابد پوشیده جولان میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۵ : طاعت ما نیست غیر از شستن دست از جهان
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۶ : آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۷ : آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۸ : وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۹ : دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۰ : سرما در قدم دار فنا افتاده است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۱ : ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۲ : همان از طاعت من بوی کیفیت نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۳ : ما را گزیده است ز بس تلخی خمار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۴ : سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۵ : کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۶ : زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۷ : ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۸ : همیشه داغ دل دردمند من تازه است
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۹ : دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۰ : خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۱ : گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۲ : گر به بیداری غرور حسن مانع میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۳ : پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۴ : نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۵ : سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۶ : چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۷ : هیچ همدردی نمییابم سزای خویشتن
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۸ : این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۹ : بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۰ : چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۱ : ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۲ : از دست نوازش تپش دل نشود کم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۳ : خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۴ : گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۵ : نمانده از شب آن زلف گر چه پاسی بیش
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۶ : گرفتم این که نظر باز میتوان کردن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷ : جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۸ : قسمت خود بین نمیگردد زلال زندگی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۹ : زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۰ : چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۱ : داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۲ : هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۳ : دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۴ : خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۵ : کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۶ : نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۷ : در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۸ : بیستون را الم مردن فرهاد گداخت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۹ : ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۰ : جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۱ : چه میپرسی ز من کیفیت حسن بهاران را؟
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۲ : انصاف نیست آیهٔ رحمت شود عذاب
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۳ : خاکم به چشم در نگه واپسین مزن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۴ : ز صد هزار پسر، همچو ماه مصر یکی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۵ : ز عمر، قسمت ما نیست جز زمان وداع
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۶ : درین دو هفته که ابر بهار در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۷ : دل را به آتش نفس گرم آب کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۸ : از زخم سنگ نیست در بسته را گزیر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۹ : از آب زندگی به شراب التفات کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۰ : فریب شهرت کاذب مخور چو بیدردان
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۱ : این راه دور، بیش ز یک نعرهوار نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۲ : هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۳ : به خاکمال حوادث بساز زیر فلک
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۴ : منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۵ : عمر عزیز را به میناب صرف کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۶ : سر جوش عمر را گذراندی به درد می
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۷ : هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۸ : سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۹ : قبلهٔ من! عکس در شرع حیا نامحرم است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۰ : به استخاره اگر توبه کردهای زاهد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۱ : ز باده توبه در ایام نوبهار مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۲ : در قلزمی که ابر کرم موج میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۳ : از خود برون نرفته هوای سفر مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۴ : ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۵ : میرود فیض صبوح از دست، تا دم میزنی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۶ : از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۷ : صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۸ : نباشم چون ز همزانویی آیینه در آتش؟
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۹ : یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۰ : مرگ هیهات است سازد از فراموشان مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۱ : به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۲ : در حسرت یک مصرع پرواز بلندست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۳ : گفتم از پیری شود بند علایق سستتر
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۴ : یک دل غمگین، جهانی را مکدر میکند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۵ : با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۶ : جوانی برد با خود آنچه میآمد به کار از من
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۷ : بجز کسب هوا از من دگر کاری نمیآید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۸ : به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۹ : دیدهٔ بیدار انجم محو شد در خواب روز
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۰ : اندیشه از شکست ندارم، که همچو موج
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۱ : کشاکش رگ جان من اختیاری نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۲ : بر لب چاه زنخدان تشنه لب استادهام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۳ : با کمال ناگواریها گوارا کرده است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۴ : خون میخورد کریم ز مهمان سیر چشم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۵ : گردون سفله لقمهٔ روزی حساب کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۶ : بر حریر عافیت نتوان مرا در خواب کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۷ : به نسیمی ز هم اوراق دلم میریزد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۸ : ازان خورند به تلخی شراب ناب مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۹ : خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۰ : عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۱ : ز گریهای که مرا در گلو گره گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۲ : من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۳ : میشود نخل برومند سبکبار از سنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۴ : رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۵ : یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۶ : هر تمنایی که پختم زیر گردون، خام شد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۷ : دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون گریست
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۸ : غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۹ : هر کجا تدبیر میچیند بساط مصلحت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۰ : از حوادث هر که را سنگی به مینا میخورد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۱ : چون نظر بر حاصل عمر عزیزان میکنم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۲ : نالهٔ ناقوس دارد هر سر مو بر تنم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۳ : داغ بر دل شدم از انجمن یار برون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۴ : مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشهٔ خلوت
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۵ : زنده شد عالمی از خندهٔ جان پرور او
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۶ : بر سیه بختی ارباب سخن میگرید
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۷ : نشاهٔ بادهٔ گلرنگ به تخت است مدام
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۸ : گر بداند که چه شورست درین عالم خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۹ : آنقدر خون ز لب لعل تو در دل دارم
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۰ : هر که داند که خبرها همه در بیخبری است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۱ : دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۲ : کسی که مینهد از حد خود قدم بیرون
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۳ : ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۴ : بر لب ساغر ازان بوسهٔ سیراب زنند
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۵ : زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمییابد
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۶ : پردهٔ عصمت ندارد تاب دست انداز شوق
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۷ : از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۸ : خون مرا به گردن او گر ندیدهای
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۹ : گر ندیدی شاخ گل را با خزان آمیخته
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۰ : دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۱ : از سکندر صفحهٔ آیینهای بر جای ماند
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۲ : آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۳ : ما ز بوی پیرهن قانع به یاد یوسفیم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۴ : طومار درد و داغ عزیزان رفته است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۵ : طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۶ : نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام صائب
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۷ : من نیستم حریف زبانت، مگر زنم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۸ : هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۹ : من آن زمان چون قلم سر ز سجده بردارم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۰ : مکرر بر سر بالین شبنم آفتاب آمد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۱ : به قسمت راضیم ای سنگدل، دیگر چه میخواهی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۲ : چه آرزوی شهادت کنم، که سوخته است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۳ : خاطرت از شکوهٔ ما کی پریشان میشود؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۴ : درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمیباشد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۵ : خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۶ : ذوق وصال میگزد از دور پشت دست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۷ : به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه میخندی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۸ : دایم به روی دست دعا جلوه میکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۹ : حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۰ : شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۱ : در جبههٔ ستارهٔ من این فروغ نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۲ : خبر به آینه میگیرم از نفس هر دم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۳ : سایهٔ بال هما خواب گران میآرد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۴ : بیخودان، از جستجو در وصل فارغ نیستند
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۵ : مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۶ : چاه این بادیه از نقش قدم بیشترست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۷ : چو غنچه دست و رخی تازه کن به شبنم اشک
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۸ : حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۹ : من بستهام لب طمع، اما نگار من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۰ : باغ و بهار چشم و دل قانع من است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۱ : خصم درونی از برون، بارست بر دل بیشتر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۲ : چون شبنم روشن گهر، با خار و گل یکرنگ شو
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۳ : زنهار در دار فنا، انگور خود ضایع مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۴ : از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۵ : از چراغی میتوان افروخت چندین شمع را
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۶ : در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۷ : مشرق خمیازه میسازد دهن را حرف پوچ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۸ : روزگار زندگانی را به غفلت مگذران
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۹ : سوگند میدهم به سر زلف خود ترا
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۰ : نیست در پایان عمر از رعشه پیران را گزیر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۱ : هست در قبضهٔ تقدیر، گشاد دل تنگ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۲ : مرگ بیمنت، گواراتر ز آب زندگی است
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۳ : چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۴ : نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۵ : مژگان من نشد خشک، تا شد جدا ز رویت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۶ : دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۷ : ز پیری میکند برگ سفر یک یک حواس من
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۸ : دو دولت است که یکبار آرزو دارم:
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۹ : به آب روی خود در منتهای عمر میلرزم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۰ : سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۱ : دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۲ : از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۳ : بیگانگی ز حد رفت، ساقی می صفاده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۴ : به یاد هر چه خوری، می همان نشاط دهد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۵ : نمیدهی قدح بی شمار اگر ساقی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۶ : اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۷ : بعد عمری چون صدف گر قطرهٔ آبی خورم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۸ : از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۹ : کیفیت است مطلب از عمر، نه درازی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۰ : هر چند برآوردهٔ آن جان جهانم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۱ : ز استادن آب روان سبز گردد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۲ : به دست تهی میگشایم گرهها
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۳ : خوشا رهنوردی که چون صبح صادق
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴ : گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۵ : ای زلف یار، اینقدر از ما کناره چیست؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۶ : کهنه دیوار ترا دارد دو عالم در میان
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۷ : بر نمیخیزد به صرصر نقشم از دامان خاک
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۸ : پیراهنی که میطلبی از نسیم مصر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۹ : کیستم من، مشت خار در محیط افتادهای
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۰ : با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۱ : بر روی هم هر آنچه گذاری وبال توست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۲ : شکر توام ز تیغ زبان موج میزند
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۳ : بسیار آشنا به نظر جلوه میکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۴ : در پلهٔ غرور تو دل گر چه بی بهاست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۵ : در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی شکست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۶ : مشو زنهار ایمن از خمار بادهٔ عشرت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۷ : ز نالههای غریبانه منع ما نکنی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۸ : از تندباد حادثه شمع مرا بخر
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۹ : من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۰ : ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۱ : در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۲ : دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۳ : به فکر چارهٔ ما هیچ صاحبدل نمیافتد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۴ : مرا از زندگانی سیر کرد از لقمهٔ اول
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۵ : چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۶ : در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۷ : از صحبت باد سحر ای غنچهٔ بی دل
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۸ : چون گره شد به گلو لقمهٔ غم، باده طلب
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۹ : ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۰ : ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۱ : ما به امید عطای تو چنین بیکاریم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۲ : نخل امید تو آن روز شود صاحب برگ
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۳ : عمر چون قافله ریگ روان در گذرست
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۴ : رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۵ : این دزدها تمام شریکند با عسس
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۶ : به امید رهایی با تو حال خویش میگفتم
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۷ : تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۸ : ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۹ : ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۰ : لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۱ : چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت سرا
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۲ : عمر با صد ساله الفت بیوفایی کرد و رفت
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۳ : نیست غیر از گوشهٔ دل در جهان آب و گل
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۴ : در جهان آگهی خضری دچار من نشد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۵ : غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۶ : چنان گرم از بساط خاک بگذر
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۷ : سوز پنهانی چو شمع آخر گریبانم گرفت
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۸ : کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۹ : سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۰ : هر چه از دل میخورم، از روزیم کم میکنند
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۱ : آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۲ : نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۳ : همچو شمع صبح میلرزد به جان خویشتن
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۴ : شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۵ : زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۶ : ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۷ : زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۸ : همسایهٔ وجود نباشد اگر عدم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۹ : همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۰ : پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۱ : از دور نیفتد قدح بزم مکافات
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۲ : طومار زندگی را، طی میکند به یک شب
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۳ : از باده توبه کردن مشکل بود، وگرنه
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۴ : چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۵ : برگ عشرت مکن ای غنچه که ایام بهار
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۶ : پیش از آن دم که کند خاک تو را در دل خون
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۷ : زمین، سرای مصیبت بود، تو میخواهی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۸ : نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۹ : زیر سپهر، خواب فراغت چه میکنی؟
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۰ : ای عقل شیشه بار که گل بر تو سنگ بود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۱ : تعمیر خانهای که بود در گذار سیل
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۲ : در سپند من سودازده آتش مزنید
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۳ : دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۴ : خاطر از وضع مکرر زود در هم میشود
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۵ : میخورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک روز
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶ : کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۷ : جان هواپرستان، در فکر عاقبت نیست
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۸ : صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۹ : مشو از نالهٔ افسوس غافل چون جرس، یاری
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۰ : چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۱ : چشمی نچراندیم در این باغ چو شبنم
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۲ : با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم