حمایت از گنج نما
کلاسهای آموزش زبان فارسی
اپ اندروید گنج حضور
اپ آیفون گنج حضور
اینستاگرام
تماس با ما
صفحه اصلی
»
لیست شعرا
ابوسعید ابوالخیر
احمد شاملو
اسدی توسی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
بیدل دهلوی
جامی
حافظ
خاقانی
خلیلالله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام
رضیالدین آرتیمانی
رهی معیری
رودکی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی
سهراب سپهری
سیف فرغانی
شاطرعباس صبوحی
شاه نعمتالله ولی
شاهنامه گویا
شهریار
شیخ بهایی
شیخ محمود شبستری
صائب تبریزی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فخرالدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فردوسی
فروغ فرخزاد
فروغی بسطامی
فیض کاشانی
قاآنی
محتشم کاشانی
مسعود سعد سلمان
ملا هادی سبزواری
ملکالشعرای بهار
منوچهری
مهستی گنجوی
مولوی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
نیما یوشیج
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
وحشی
پروین اعتصامی
کسایی
قرآن کریم
جستجو برای :
تمامی شعرا
فقط در آثار حافظ
فقط در آثار خیام
فقط در آثار فردوسی
فقط در آثار مولوی
فقط در آثار نظامی
فقط در آثار سعدی
فقط در آثار پروین اعتصامی
فقط در آثار عطار
فقط در آثار سنایی
فقط در آثار وحشی
فقط در آثار رودکی
فقط در آثار ناصرخسرو
فقط در آثار منوچهری
فقط در آثار فرخی سیستانی
فقط در آثار خاقانی
فقط در آثار مسعود سعد سلمان
فقط در آثار انوری
فقط در آثار اوحدی
فقط در آثار خواجوی کرمانی
فقط در آثار عراقی
فقط در آثار صائب تبریزی
فقط در آثار شیخ محمود شبستری
فقط در آثار جامی
فقط در آثار هاتف اصفهانی
فقط در آثار ابوسعید ابوالخیر
فقط در آثار ملکالشعرای بهار
فقط در آثار باباطاهر
فقط در آثار محتشم کاشانی
فقط در آثار شیخ بهایی
فقط در آثار سیف فرغانی
فقط در آثار فروغی بسطامی
فقط در آثار عبید زاکانی
فقط در آثار امیرخسرو دهلوی
فقط در آثار شهریار
فقط در آثار عبدالواسع جبلی
فقط در آثار فخرالدین اسعد گرگانی
فقط در آثار فیض کاشانی
فقط در آثار سلمان ساوجی
فقط در آثار رهی معیری
فقط در آثار اقبال لاهوری
فقط در آثار بیدل دهلوی
فقط در آثار قاآنی
فقط در آثار کسایی
فقط در آثار عرفی
فقط در آثار رضیالدین آرتیمانی
فقط در آثار نیما یوشیج
فقط در آثار احمد شاملو
فقط در آثار سهراب سپهری
فقط در آثار فروغ فرخزاد
فقط در آثار ملا هادی سبزواری
فقط در آثار نصرالله منشی
فقط در آثار باباافضل کاشانی
فقط در آثار اسدی توسی
فقط در آثار خلیلالله خلیلی
فقط در آثار شاطرعباس صبوحی
فقط در آثار شاه نعمتالله ولی
فقط در آثار مهستی گنجوی
فقط در آثار هلالی جغتایی
فقط در آثار شاهنامه گویا
جستجو در آثار :
جستجوی عبارت
جستجو بر اساس تشبیه کلمات
نوع جستجو :
غزل شمارهٔ ۱ : زلف و قد راست ای بت سرکش چشم و رخت راست ای گل رعنا
غزل شمارهٔ ۲ : بعد هزار انتظار این فلک بی وفا
غزل شمارهٔ ۳ : من از رغم غزالی شهسواری کردهام پیدا
غزل شمارهٔ ۴ : درخشان شیشهای خواهم می رخشان در و پیدا
غزل شمارهٔ ۵ : ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا
غزل شمارهٔ ۶ : کسی ز روی چنان منع چون کند ما را
غزل شمارهٔ ۷ : که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا
غزل شمارهٔ ۸ : چو بر زندانیان رانی سیاست یاد کن ما را
غزل شمارهٔ ۹ : مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را
غزل شمارهٔ ۱۰ : صبح آن که داشت پیش تو جام شراب را
غزل شمارهٔ ۱۱ : هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را
غزل شمارهٔ ۱۲ : بر رخ پر عرق مکش سنبل نیم تاب را
غزل شمارهٔ ۱۳ : اگر دل بر صف مژگان سیاهی میزند خود را
غزل شمارهٔ ۱۴ : جهان آرا شدی چون ماه و ننمودی به من خود را
غزل شمارهٔ ۱۵ : ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را
غزل شمارهٔ ۱۶ : چنین است اقتضا رعنائی قد بلندش را
غزل شمارهٔ ۱۷ : شب که ز گریه میکنم دجله کنار خویش را
غزل شمارهٔ ۱۸ : گر بهم میزدم امشب مژهٔ پر نم را
غزل شمارهٔ ۱۹ : چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
غزل شمارهٔ ۲۰ : شوق درون به سوی دری میکشد مرا
غزل شمارهٔ ۲۱ : روزگاری که رخت قبلهٔ جان بود مرا
غزل شمارهٔ ۲۲ : چو افکنده ببیند در خون تنم را
غزل شمارهٔ ۲۳ : به افسون محو کردی شکوههای بیکرانم را
غزل شمارهٔ ۲۴ : جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
غزل شمارهٔ ۲۵ : بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را
غزل شمارهٔ ۲۶ : مالک المک شوم چون ز جنون هامون را
غزل شمارهٔ ۲۷ : شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را
غزل شمارهٔ ۲۸ : با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را
غزل شمارهٔ ۲۹ : گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را
غزل شمارهٔ ۳۰ : درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را
غزل شمارهٔ ۳۱ : حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
غزل شمارهٔ ۳۲ : برین در میکشند امشب جهانپیما سمندی را
غزل شمارهٔ ۳۳ : نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را
غزل شمارهٔ ۳۴ : تا همتم به دست طلب زد در بلا
غزل شمارهٔ ۳۵ : گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
غزل شمارهٔ ۳۶ : سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
غزل شمارهٔ ۳۷ : فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا
غزل شمارهٔ ۳۸ : ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
غزل شمارهٔ ۳۹ : به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز دیدنها
غزل شمارهٔ ۴۰ : عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربائیها
غزل شمارهٔ ۴۱ : دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب
غزل شمارهٔ ۴۲ : ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب
غزل شمارهٔ ۴۳ : برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
غزل شمارهٔ ۴۴ : همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
غزل شمارهٔ ۴۵ : حسن روزافزون نگر کان خسرو زرین طناب
غزل شمارهٔ ۴۶ : نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
غزل شمارهٔ ۴۷ : نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب
غزل شمارهٔ ۴۸ : رخش در غیر و چشم التفاتش در من است امشب
غزل شمارهٔ ۴۹ : خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب
غزل شمارهٔ ۵۰ : بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
غزل شمارهٔ ۵۱ : وصلم نصیب شد ز مددکاری رقیب
غزل شمارهٔ ۵۲ : یگانهای در دل میزند به دست ارادت
غزل شمارهٔ ۵۳ : چو هجر راه من تشنه در سراب انداخت
غزل شمارهٔ ۵۴ : دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت
غزل شمارهٔ ۵۵ : آن که آیینهٔ صنع از روی نیکوی تو ساخت
غزل شمارهٔ ۵۶ : داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت
غزل شمارهٔ ۵۷ : هلالی بودی اول صد بلند اختر هوادارت
غزل شمارهٔ ۵۸ : این چه چوگان سر زلف و چه گوی ذقن است
غزل شمارهٔ ۵۹ : دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
غزل شمارهٔ ۶۰ : نخل قد خم گشته که پرورده دردست
غزل شمارهٔ ۶۱ : باز این چه زلف از طرف رخ نمودن است
غزل شمارهٔ ۶۲ : زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
غزل شمارهٔ ۶۳ : کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
غزل شمارهٔ ۶۴ : زان آستان که قبلهٔ ارباب دولت است
غزل شمارهٔ ۶۵ : به عزم رقص چو آن فتنه زمین برخاست
غزل شمارهٔ ۶۶ : چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست
غزل شمارهٔ ۶۷ : رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست
غزل شمارهٔ ۶۸ : با من بدی امروز زاطوار تو پیداست
غزل شمارهٔ ۶۹ : گوی میدان محبت سر اهل نظر است
غزل شمارهٔ ۷۰ : تو را بسوی رقیبان گذار بسیار است
غزل شمارهٔ ۷۱ : با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگر است
غزل شمارهٔ ۷۲ : آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است
غزل شمارهٔ ۷۳ : خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است
غزل شمارهٔ ۷۴ : از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است
غزل شمارهٔ ۷۵ : این صید هنوز نیم رام است
غزل شمارهٔ ۷۶ : نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست
غزل شمارهٔ ۷۷ : بر درت کانجا سیاست مانع از داد من است
غزل شمارهٔ ۷۸ : روی تو که اختر زمین است
غزل شمارهٔ ۷۹ : پای یکی به علت ادبار نارواست
غزل شمارهٔ ۸۰ : غمزه کز قوت حسنت دو کمان ساخته است
غزل شمارهٔ ۸۱ : آن که بزم غیر را روشن چو گلشن کرده است
غزل شمارهٔ ۸۲ : حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است
غزل شمارهٔ ۸۳ : از عاشقان حوالی آن خانه پر شده است
غزل شمارهٔ ۸۴ : امشب دگر حریف شرابت که بوده است
غزل شمارهٔ ۸۵ : کمر به کین تو ای دل چو یار جانی بست
غزل شمارهٔ ۸۶ : چو ناز او به میان تیغ دلستانی بست
غزل شمارهٔ ۸۷ : گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
غزل شمارهٔ ۸۸ : منتظری عمرها گر بگذاری نشست
غزل شمارهٔ ۸۹ : آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
غزل شمارهٔ ۹۰ : دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست
غزل شمارهٔ ۹۱ : نهال گلشن دل نخل نو رسیدهٔ اوست
غزل شمارهٔ ۹۲ : حکمی که همچو آب روان در دیار اوست
غزل شمارهٔ ۹۳ : گل چهرهای که مرغ دلم صید دام اوست
غزل شمارهٔ ۹۴ : حسن که تابان ز سراپای توست
غزل شمارهٔ ۹۵ : مهر که سرگرم مه روی توست
غزل شمارهٔ ۹۶ : مدعی که آتش اعراض فروزندهٔ توست
غزل شمارهٔ ۹۷ : امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ توست
غزل شمارهٔ ۹۸ : گرچه بیش از حد امکان التفات یار هست
غزل شمارهٔ ۹۹ : دلت امروز به جا نیست دگر چیزی هست
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : در ظل همائی که بر او میل جهانی است
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : درهم است آن بت طناز نمیدانم چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : ای در درون جان ز دل من کرانه چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : گرچه قرب درگهت حدمن مهجور نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : گرچه پای بندی عشق تو بیزنجیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : هرچند خون عاشق بیدل حلال نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : چون تو سروی در جهان ای نازنین اندام نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : درین کز دل بدی با من شکی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : آینهٔ جان به جز آن روی نیست
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : تیر او تا به سرا پردهٔ دل ماوا داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : بعد چندین انتظار آن مه به خاک ما گذشت
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : بود شهری و مهی آن نیز محمل بست و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : یارم طریق سرکشی از سر گرفت و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : با رقیب آمد و این غمکده را در زد و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : بیپرده برآئی چو به صحرای قیامت
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : زین نقشخانه کی من دیوانه جویمت
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : عمرها فکر وصال تو عبث بود عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : دادم از دست برون دامن دلبر به عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : سالها از پی وصل تو دویدم به عبث
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : زهی طغیان حسنت بر شکیب کار من باعث
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : گر به دردم نرسد آن بت غافل چه علاج
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : به زبان خرد این نکته صریح است صریح
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : ای لبت زنده کرده نام مسیح
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : دوش گفتند سخنها ز زبان تو صریح
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : غیر مگذار که در بزم تو آید گستاخ
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : زهی به دور تو آئین دلبران منسوخ
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : ای تو مجموعهٔ شوخی و سراپای تو شوخ
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : چو یار تیغ ستیز از نیام کین بدر آرد
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : رفتی جهان پناها اقبال رهبرت باد
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : زندگانی بی غم عشق بتان یکدم مباد
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : شهریارا صاحبا رفتی خدا یار تو باد
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : خلل به دولت خان جهانستان مرساد
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : روزگاری رفت و از ما نامدت یک بار یاد
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : چو تو را به قصد جولان سم بادپا بجنبد
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : نخواهم از جمال عالم آشوبت نقاب افتد
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمیگنجد
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : دلم از غمش چه گویم که ره نفس ندارد
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : سبکجولان سمندی کان پری در زیر ران دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : دیگر که هوای گل خود روی تو دارد
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : طبیب من ز هجر خود مرارنجور میدارد
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : مرا خیال تو شبها به خواب نگذارد
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : بس که روز و شبم از دل سپه غم گذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : فلک به من نفسی گرچه سر گرانش کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : از جیب حسن سرو قدی سر بدر نکرد
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : جدائی تو هلاکم ز اشتیاق تو کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : دی باد چو بوی تو ز بزم دگر آورد
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : اجل خواهم مزاج خوی آن بیدادگر گیرد
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم سازد
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : خوش آن شبی که ز رویش نقاب برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : چو عشق کوس سکون از گران عیاری زد
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : زخم او یکبارگی امروز بر جان میرسد
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : ز بس کان جنگجو را احتزاز از صلح من باشد
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : به رهی کان سفری سرو روان خواهد شد
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : دلا گذشت شب هجر و یار از سفر آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : چو تیر غمزه افکندی به جان ناتوان آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : کمان ناز به زه نازنین سوار من آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : دم جاندان آن بت بر سرم با تیغ کین آمد
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : گه رفتن آن پری رو بوداع ما نیامد
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : زلفش مرا به کوشش خود میکشد به بند
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : یار بیدردی غیر و غم ما میداند
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : ای گل به کس این خوبی بسیار نمیماند
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : بهترین طاقی که زیر طاق گردون بستهاند
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : دی همایون خبری مژده دهانم دادند
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : حسن روزافزون او ترسم جهان برهم زند
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : بلا به من که ندارم غم بقا چکند
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : گر بر من آرمیده سمندش گذر کند
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : چون باز خواهد کز طلب جوینده را دور افکند
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : چشمت چو شهر غمزه را آرایش مژگان کند
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : عجب که دولت من بیبقائیی نکند
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : رندان که نقد جان به می ناب میدهند
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : ملامت گو که گاهی همچو ماه از روزنت بیند
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : دیشب که بر لبت لب جام شراب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : دی صبح دم که عارض او بینقاب بود
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : همنشین امشب اگر آن بت چنین خواهد بود
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : گنج وصل او به چون من بیوفائی حیف بود
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : مهی که شمع رخش نور دیدهٔ من بود
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چه بود
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : در شکار امروز صید آهوان او که بود
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : سیه چشمی که شادم داشت گاهی از نگاه خود
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : ز بس که نور ز حسن تو در جهان بدود
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : اول منزل عشقست بیابان فنا
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : دست به دست همچو گل آن بت مست میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : آن که اشگم از پیش منزل به منزل میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : باز ما را جان به استقبال جانان میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : رهی دارم که از دوری به پایان دیر میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : صبا از کشور آن پاکدامان دیر میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار میآید
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : غمزهاش دست چو بر غارت جان بگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : گر از درج دهانش دم زنم از من به تنگ آید
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : خوش آن بیداد کز فریاد من جانان برون آید
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : به اقبال از سفر چون مرکب آن نازنین آید
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : به قد فتنه گر چون در خرام آن نازنین آید
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : چو غافل از اجل صیدی سوی صیاد میآید
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : به مرگ کوه کن کزوی المها یاد میآید
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : با وجود آن که پیوند آن پری از من برید
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : قاصد رساند مژده که جانان ما رسید
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : سرو خرامان من طره پریشان رسید
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : زاهدان منع ز دیر و می نابم مکنید
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : کنم چو شرح غم او سواد بر کاغذ
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : ای شربت جفای تو هم تلخ و هم لذیذ
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : بس که چون باران نیسان ای سحاب خوش مطر
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : بر مه روی تو خط مشگ بار
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : چنین که من ز تو خود را نمودهام بیزار
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : تا شده ای گل به تو اغیار یار
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : زهی ز سلطنتت روزگار منت دار
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : افکنده ره به کلبهٔ درویش خاکسار
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : زین بیشتر رکاب ستم سر گران مدار
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : ای طور تو را جهان خریدار
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : دور از تو خاک ره ز جنون میکنم به سر
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : لشگر عشقت سیاهی میکند از دور باز
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : آفت من یک نگه زان نرگس مستانه ساز
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : ای از می غرور تو لبریز جام ناز
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : ناصحا از سر بالین من این پند ببر
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : دوش گر بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : حسن را تکیهگه آن طرف کلاهست امروز
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : به من که آتش عشقش نکرده دود هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : مردم و بر دل من باز غم یار هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : عقل در میدان عشق آهسته میراند فرس
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : با من از ابنای عالم دلبری مانده است و بس
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : آخر ای بیرحم حال ناتوان خود بپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : آن قدر شوق گل روی تو دارم که مپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : باز آشفتهام از خوی تو چندان که مپرس
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : ای سنگ دل ز پرسش روز جزا بترس
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : خموشیت گره افکند در دل همه کس
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : شبی که میفکند بی تو در دلم الم آتش
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : هرتار که در طره عنبر شکن استش
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : محل گرمی جولان بزیر سرو بلندش
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : ز دل دودی بلند آویخته زلف نگون سارش
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : ز مهیست داغ بر دل که ندیدهام هنوزش
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : ای به ستم دل تو خوش تیغ بکش مرا بکش
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : بیش ازین منت وصل و از رخ آن ماه مکش
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : هزارگونه متاع است ناز را به دکانش
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : آن شاه حسن بین و به تمکین نشستنش
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : بزم برهم زدهای ای دل بر خشم به جوش
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : سحر به کوچه بیگانهای فتادم دوش
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : به عزم رقص چون در جنبش آید نخل بالایش
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : مهی که زینت حسنست گرمی خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : پری وشی دل دیوانه میکشد سویش
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : مباش ای مدعی خوش دل که از من رنجه شد خویش
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : کاش مرگم سازد امشب از فغان کردن خلاص
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : آخر ای سنگدل از کشتن ما چیست غرض
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : ای طاعت تو بر همهٔ کائنات فرض
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : روزی که گشت بر همهٔ عالم نماز فرض
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : نه مینهم از دست عشق جام نشاط
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : گوش کردن سخنان تو غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : من بیتو ندارم از چمن حظ
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : ز لالهزار مرا بیجمال دل نواز چه فیض
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : دارم از طبع ستم خیز تو حظی و چه حظ
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : تا میان من و آن مه شده کلفت واقع
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : آن که بود از تو به یک حرف زبانی قانع
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : آمد از مجلس برون در سر هوای سیر باغ
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : ای به من صدق و صفای تو دروغ
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : دهد اگرچه برون در بیشمار صدف
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : بعد مرگ من نکرد آن مه تاسف برطرف
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : آن پری را گوهر عصمت ز کف شد حیف حیف
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : زهی ز عشق جهانی تو را به جان مشتاق
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : بیچاره باشد همواره عاشق
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : ز تب نالان شدی جانان عاشق
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : بر در دل میزنند نوبت سلطان عشق
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : باز علم زد ز بیابان عشق
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : این آینهگون سقف که آبیست معلق
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : در فراقش چون ندادم جان خود را ای فلک
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : او کشیده خنجر و من جامه جان کرده چاک
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : ما که میسازیم خود را در فراق او هلاک
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : ای قدت همچو نیشکر نازک
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : ای روی تو از می ارغوان رنگ
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : صدامید از تو داشتم در دل
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : رسید باز طپاننده کبوتر دل
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : گشته در عشق کار من مشکل
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : ای دهانت را موکل خضر خط بر سلسبیل
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : اگر دوری ز من در آرزویت زار میمیرم
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : لب پر سوال بر سر راهی نشستهام
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش داشتم
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : زخم نگهت نهفته خوردم
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : ز کج بینی به زلفت نسبت چین ختن کردم
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار میکردم
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : به بزمش دوش رنگآمیزی بسیار میکردم
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : ای شمع بتان تا کی بر گرد درت گردم
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : بهر دعا از درت چون به درون آمدم
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : ز لطف و قهر او و در خندهای گریه آلودم
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : به خود دوشینه لطفی از ادای یار فهمیدم
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : ساز خروش کرده دل ناز پرورم
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : اگر میبینمت با غیر غیرت میکشد زارم
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : به صلح یار در هر انجمن میخواند اغیارم
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : من آنم که جز عشق کاری ندارم
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمین بدن میرم
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : به بزم او حریفان را ز مستی دست و پا بوسم
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : رسید نغمه ای از بادهنوشی تو به گوشم
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : گر من به مردن دل نهم آسوده جانی را چه غم
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : به دشمن یارئی در قتل خود از یار میفهمم
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : به فنا بنده رهی میدانم
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا کنم
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : دور از تو بر روی بتان چون چشم پرخون افکنم
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : زین گونه چو در مشق جنون حلقه چو نونم
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : ز دستت جیب گل پیراهنانرا چاک میبینم
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : دل خود را هنوز اندر تمنای تو میبینم
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : از سر کوی تو با صدگونه سودا میروم
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : گرچه ناچار از درت ای سرو رعنا میروم
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : مفتون چشم کم نگه پر فتنهات شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : وصل کو تا بینیاز از وصل آن دلبر شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : مهر بیگانگی آغاز تو را بنده شوم
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : بس که ما از روی رسوائی نقاب افکندهام
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : تو کشیده تیغ و مرا هوس که ز قید جان برهانیم
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : همچو شمع از مجلست گریان و سوزان میرویم
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : چو نتوانم به مردم قصه آن بیوفا گویم
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : پا چون کشم ز کوی تو کانجا زمان زمان
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : بس که به من زر فشاند دست زرافشان خان
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : رویت که هست صورت چین شرمسار از آن
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : صبا تحیت بلبل به بوستان برسان
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : ای صبا درد من خسته به درمان برسان
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : آمدم با نالههای زار هم دم هم چنان
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : ای نگاهت آهوان را گرم بازی ساختن
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : شغل دهقان چیست ز آب و گل نهال انگیختن
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : رخت را آفتاب سایهگستر میتوان گفتن
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : گرچه در دیدهٔتر جای تو نتوان کردن
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : فتنه میخیزد از آن ترکانه دامن برزدن
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : ای ابرویت به وقت اشارت زبان حسن
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : ای تو نکرده جز جفا آن چه نکردهای بکن
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : در پرده عشق آهنگ زد ای فتنه قانون ساز کن
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : بیا ای عشق تمکین مرا از گرد ره بشکن
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : چون نمودی رخ به من یک لحظه بدخوئی مکن
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : یارب که خواند آیت عجر و نیاز من
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : به زیر لب سخنگویان گذشت آن دلربا از من
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : ای خدنگ مژهات عقده گشای دل من
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : ای به بالا فتنه سرگردان بالای تو من
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : گر شود از دیده نهان ماه من
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : چو میخواهد که نامم نشنود بیگانه رای من
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : با وجود وصل شد زندان حرمان جای من
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : سرگرمئی کو تا نهم از کنج عزلت پا برون
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : با او شبی از دیر میخواهم خراب آیم برون
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : چو در چوگان زدن آن مه نگون گردد ز پشت زین
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : به دوستی خودم میکشی که رای من است این
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : پردهٔ ما میدری کائین زیبائیست این
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش از این
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : جانا مران رخش جفا بر خاکساران بیش از این
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : شاهانه رخش راندن آن خردسال بین
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : ز دیده در دلم ای سرو دل ربا بنشین
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : چون برفروزد آینه زان آفتاب رو
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : مراست رشتهٔ جان کاکل معنبر او
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : آن کوست قبلهٔ همه کس قبلهجو در او
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : تائبم از می به دور نرگس غماز او
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : دوش چون دیدم نهان در روی آتشناک او
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : آن منتظر گدازی چشم سیاه او
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : باز امشب ز اقتضای شوخ طبعیهای او
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : حرف در مجلس نگویم جز به هم زانوی او
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : یارب آن مه را که خواهم زد قضا در کوی او
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : شبم ز روز گرفتارتر به مشغلهٔ تو
غزل شمارهٔ ۵۱۷ : گفتم ز پند من شود تغییر در اطوار تو
غزل شمارهٔ ۵۱۸ : ای مرا دلبر و دل آرا تو
غزل شمارهٔ ۵۱۹ : رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
غزل شمارهٔ ۵۲۰ : ای گردن بلند قدان در کمند تو
غزل شمارهٔ ۵۲۱ : صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
غزل شمارهٔ ۵۲۲ : ای همچو آهوان دلم دم شکار تو
غزل شمارهٔ ۵۲۳ : زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتدال تو
غزل شمارهٔ ۵۲۴ : کاکل که سر نهاده به طرف جبین تو
غزل شمارهٔ ۵۲۵ : هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو
غزل شمارهٔ ۵۲۶ : مدعی در مجلسم جا میدهد پهلوی تو
غزل شمارهٔ ۵۲۷ : چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
غزل شمارهٔ ۵۲۸ : زلف معنبر برفشان گو جان ما بر باد شو
غزل شمارهٔ ۵۲۹ : ای سرو گلندام که داری کمر از مو
غزل شمارهٔ ۵۳۰ : ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه
غزل شمارهٔ ۵۳۱ : امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه
غزل شمارهٔ ۵۳۲ : باز برخاسته از دشت بلا گرد سپاه
غزل شمارهٔ ۵۳۳ : از نسیم آن خطم در حیرت از صنع اله
غزل شمارهٔ ۵۳۴ : زهی کرشمهٔ تو را سرمهسای چشم سیاه
غزل شمارهٔ ۵۳۵ : یار از جعد سمنسا مشک بر گل ریخته
غزل شمارهٔ ۵۳۶ : جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته
غزل شمارهٔ ۵۳۷ : تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته
غزل شمارهٔ ۵۳۸ : ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته
غزل شمارهٔ ۵۳۹ : خط اگرت سبزه طرف لاله نهفته
غزل شمارهٔ ۵۴۰ : آمد به تیغ کین ره ارباب دین زده
غزل شمارهٔ ۵۴۱ : به دست دیده عنان دل فکار مده
غزل شمارهٔ ۵۴۲ : شبهای هجران همنشین از مهر او یادم مده
غزل شمارهٔ ۵۴۳ : پند گوی تو چهها تا به تو فهمانیده
غزل شمارهٔ ۵۴۴ : قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
غزل شمارهٔ ۵۴۵ : نمیدانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه
غزل شمارهٔ ۵۴۶ : من کیستم به دوزخ هجران فتادهای
غزل شمارهٔ ۵۴۷ : صبح مرا به ظن غلط شام کردهای
غزل شمارهٔ ۵۴۸ : از قید عهد بنده تو خود رسته بودهای
غزل شمارهٔ ۵۴۹ : دی باز جرعه نوش ز جام که بودهای
غزل شمارهٔ ۵۵۰ : بیش از دی گرم استغنا زدن گردیدهای
غزل شمارهٔ ۵۵۱ : بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی
غزل شمارهٔ ۵۵۲ : ای گل خود رو چه بد کردم که خوارم ساختی
غزل شمارهٔ ۵۵۳ : اگر مقدار عشق پاک را دلدار دانستی
غزل شمارهٔ ۵۵۴ : کاش یارم از ستم دایم مکدر داشتی
غزل شمارهٔ ۵۵۵ : مرا به دست غم خود گذاشتی رفتی
غزل شمارهٔ ۵۵۶ : به رقیب سفری وعدهٔ رفتن دادی
غزل شمارهٔ ۵۵۷ : بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی
غزل شمارهٔ ۵۵۸ : اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
غزل شمارهٔ ۵۵۹ : بر در درج قفل زدم یک چندی
غزل شمارهٔ ۵۶۰ : چو مینماید، که هست با من، جفا و جورت، ز روی یاری
غزل شمارهٔ ۵۶۱ : زد به درونم آتش تنگ قبا سواری
غزل شمارهٔ ۵۶۲ : دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری
غزل شمارهٔ ۵۶۳ : این طلعت و رخسار که دارد که تو داری
غزل شمارهٔ ۵۶۴ : سرلشگر حسن است نگاهی که تو داری
غزل شمارهٔ ۵۶۵ : باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری
غزل شمارهٔ ۵۶۶ : باز بر من نظر افکنده شکار اندازی
غزل شمارهٔ ۵۶۷ : چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر سازی
غزل شمارهٔ ۵۶۸ : به جرم این که گفتم سوز خود با عالمافروزی
غزل شمارهٔ ۵۶۹ : از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی
غزل شمارهٔ ۵۷۰ : دل را اگر ز صبر به جان آورد کسی
غزل شمارهٔ ۵۷۱ : توسن حسن کرده زین طفل غیور سرکشی
غزل شمارهٔ ۵۷۲ : شوق میگرداندم بر گرد شمع سرکشی
غزل شمارهٔ ۵۷۳ : نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
غزل شمارهٔ ۵۷۴ : آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی
غزل شمارهٔ ۵۷۵ : بر روی یار اغیار را چشمی به آن آلودگی
غزل شمارهٔ ۵۷۶ : ساربان بر ناقه میبندد به سرعت محملی
غزل شمارهٔ ۵۷۷ : از باده عیشم بود مستانه به کف جامی
غزل شمارهٔ ۵۷۸ : رفتی و رفت بیرخت از دیده روشنی
غزل شمارهٔ ۵۷۹ : دم بسمل شدن در قبله باید روی قربانی
غزل شمارهٔ ۵۸۰ : ز اشک سرخ برای نزول جانانی
غزل شمارهٔ ۵۸۱ : به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی
غزل شمارهٔ ۵۸۲ : گذری بناز و گوئی ز چه باز دلگرانی
غزل شمارهٔ ۵۸۳ : اقبال ظفر پیوند در کار جهانبانی
غزل شمارهٔ ۵۸۴ : رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو دانی
غزل شمارهٔ ۵۸۵ : چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی
غزل شمارهٔ ۵۸۶ : ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی
غزل شمارهٔ ۵۸۷ : محتشم چون عمر صرف خدمت وی میکنی
غزل شمارهٔ ۵۸۸ : نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
غزل شمارهٔ ۵۸۹ : این است که خوار و زارم از وی
غزل شمارهٔ ۵۹۰ : دیدهام مست و سرانداز و غزل خوان برهی
غزل شمارهٔ ۵۹۱ : من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
غزل شمارهٔ ۵۹۲ : ای رشگ بتان به کج کلاهی
غزل شمارهٔ ۵۹۳ : دارم سری پر از شور از طفل کج کلاهی
غزل شمارهٔ ۵۹۴ : مرا حرص نگه هردم به رغبت میبرد جائی
غزل شمارهٔ ۵۹۵ : به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی
غزل شمارهٔ ۵۹۶ : در سیر چمن دیدم سرو چمن آرائی
غزل شمارهٔ ۵۹۷ : نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی
غزل شمارهٔ ۵۹۸ : صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
غزل شمارهٔ ۵۹۹ : دل خود رای مرا برده گل خودروئی
غزل شمارهٔ ۶۰۰ : به جائی دلت گرم سوداست گوئی
غزل شمارهٔ ۶۰۱ : هنوزت به ما کینه برجاست گوئی