سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست
سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست
راستی را سرو بس رعناست اما این که باد
در سر افکندست، یعنی با تو هم بالاست نیست
قصد جانم میکنی، من خود، فدایت میکنم
گر تو پنداری، که تقصیری که هست، از ما نیست
< غزل شمارهٔ ۸۲
غزل شمارهٔ ۸۰ >