Logo




 

غزل ۱۲۳

در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

از گل و لاله گزیرست و ز گلرویان نیست

دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم

هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست

آن پری زاده مه پاره که دلبند منست

کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست

ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا

خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست

مرد باید که جفا بیند و منت دارد

نه بنالد که مرا طاقت بدخویان نیست

عیب سعدی مکن ای خواجه اگر آدمیی

کآدمی نیست که میلش به پری رویان نیست

< غزل ۱۲۴

        

غزل ۱۲۲ >