Logo




 

غزل ۲۱۰

خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد

نقد امید عمر من در طلب وصال شد

گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من

این به چه زیردست گشت آن به چه پایمال شد

بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب

بوالعجب آن که خون من بر تو چرا حلال شد

پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را

بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد

زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر دل

آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد

طرفه مدار اگر ز دل نعره بیخودی زنم

کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد

سعدی اگر نظر کند تا نه غلط گمان بری

کو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد

< غزل ۲۱۱

        

غزل ۲۰۹ >