Logo



 

غزل ۲۷۵

نگفتم روزه بسیاری نپاید

ریاضت بگذرد سختی سر آید

پس از دشواری آسانیست ناچار

ولیکن آدمی را صبر باید

رخ از ما تا به کی پنهان کند عید

هلال آنک به ابرو می‌نماید

سرابستان در این موسم چه بندی

درش بگشای تا دل برگشاید

غلامان را بگو تا عود سوزند

کنیزک را بگو تا مشک ساید

که پندارم نگار سروبالا

در این دم تهنیت گویان درآید

سواران حلقه بربودند و آن شوخ

هنوز از حلقه‌ها دل می‌رباید

چو یار اندر حدیث آید به مجلس

مغنی را بگو تا کم سراید

که شعر اندر چنین مجلس نگنجد

بلی گر گفته سعدیست شاید

< غزل ۲۷۶

        

غزل ۲۷۴ >