Logo




 

غزل ۴۲۷

من از این جا به ملامت نروم

که من این جا به امیدی گروم

گر به عقلم سخنی می‌گویند

بیم آنست که دیوانه شوم

گوش دل رفته به آواز سماع

نتوانم که نصیحت شنوم

همه گو باد ببر خرمن عمر

دو جهان بی تو نیرزد دو جوم

دوستان عیب و ملامت مکنید

کان چه خود کاشته باشم دروم

من بیچاره گردن به کمند

چه کنم گر به رکابش نروم

سعدیا گفت به خوابم بینی

بی‌وفا یارم اگر می‌غنوم

< غزل ۴۲۸

        

غزل ۴۲۶ >