Logo




 

غزل ۵۰۰

تا کیم انتظار فرمایی

وقت نامد که روی بنمایی؟!

اگرم زنده باز خواهی دید

رنجه شو پیشتر چرا نایی

عمر کوته‌ترست از آن که تو نیز

در درازی وعده افزایی

از تو کی برخورم که در وعده

سپری گشت عهد برنایی

نرسیدیم در تو و نرسد

هیچ بیچاره را شکیبایی

به سر راهت آورم هر شب

دیده‌ای در وداع بینایی

روز من شب شود و شب روزم

چون ببندی نقاب و بگشایی

بر رخ سعدی از خیال تو دوش

زرگری بود و سیم پالایی

< غزل ۵۰۱

        

غزل ۴۹۹ >