Logo








 

حکایت شمارهٔ ۴

 

دزدی به خانه پارسایی در آمد چندانکه جست چیزی نیافت دل تنگ شد پارسا خبر شد گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود

ترا کی میسر شود این مقام

که با دوستانت خلافست و جنگ

در برابر چو گوسپند سلیم

در قفا همچو گرگ مردم خوار