پادشاهی پارسایی را دید گفت هیچت از ما یاد آید گفت بلی وقتی که خدا را فراموش میکنم
هر سو دود آن کس ز بر خویش براند
وآن را که بخواند بدر کس ندواند
< حکایت شمارهٔ ۱۶
حکایت شمارهٔ ۱۴ >