بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در واسط هر روز مطالبت کردی و سخنان با خشونت گفتی اصحاب از تعنت وی خسته خاطر همیبودند و از تحمل چاره نبود صاحب دلی در آن میان گفت نفس را وعده دادن به طعام آسان ترست که بقال را به درم
ترك احسان خواجه اوليتر
كاحتمال جفاى بوابان
< حکایت شمارهٔ ۹
حکایت شمارهٔ ۷ >