Logo




 

حکایت شمارهٔ ۱۳

 

حاتم طایی را گفتند از تو بزرگ همت تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای گفت بلی روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم ،خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده‌اند؟ گفت

هر كه نان از عمل خويش خورد

منت حاتم طائى نبرد

 

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم