Logo




 

سودازده

آن که سودا زده چشم تو بوده است منم

و آن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم

آن ز ره مانده سرگشته که ناسازی بخت

ره به سر منزل وصلش ننموده است منم

آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش

آفرین گفته و دشنام شنوده است منم

آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی

و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم

ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک

آن که چون آه به دنبال تو بوده است منم