اگر کردی نگه بر پارهٔ سنگ
ز فیض آرزوی تو گهر شد
به زر خود را مسنج ای بندهٔ زر
که زر از گوشهٔ چشم تو زر شد
< وفا ناآشنا بیگانه خو...
مگو از مدعای زندگانی... >