وفا ناآشنا بیگانه خو بود
نگاهش بیقرار از جستجو بود
چو دید او را پرید از سینهٔ من
ندانستم که دست آموز او بود
< مپرس از عشق و از نیر...
اگر کردی نگه بر پاره... >