جهان کز خود ندارد دستگاهی
به کوی آرزو می جست راهی
ز آغوش عدم دزدیده بگربخت
گرفت اندر دل آدم پناهی
< دل من رازدان جسم و ج...
ز خاک نرگسستان غنچه ... >