خیالم کو گل از فردوس چیند
چو مضمون غریبی آفریند
دلم در سینه می لرزد چو برگی
که بر وی قطرهٔ شبنم نشیند
< عجم بحریست ناپیدا کن...
ز شاخ آرزو بر خورده ... >