عجم بحریست ناپیدا کناری
که در وی گوهر الماس رنگ است
ولیکن من نرانم کشتی خویش
به دریائی که موجش بی نهنگ است
< مگو کار جهان نااستوا...
خیالم کو گل از فردوس... >