Logo




 

بهشت

کجا این روزگاری شیشه بازی

بهشت این گنبد گردون ندارد

ندیده درد زندان یوسف او

زلیخایش دل نالان ندارد

خلیل او حریف آتشی نیست

کلیمش یک شرر در جان ندارد

به صرصر در نیفتد زورق او

خطر از لطمهٔ طوفان ندارد

یقین را در کمین بوک و مگر نیست

وصال اندیشهٔ هجران ندارد

کجا آن لذت عقل غلط سیر

اگر منزل ره پیچان ندارد

مزی اندر جهانی کور ذوقی

که یزدان دارد و شیطان ندارد