دلیل منزل شوقم به دامنم آویز
شرر ز آتش نابم بخاک خویش آمیز
عروس لاله برون آمد از سراچه ناز
بیا که جان تو سوزم ز حرف شوق انگیز
بهر زمانه به اسلوب تازه میگویند
حکایت غم فرهاد و عشرت پرویز
اگرچه زادهٔ هندم فروغ چشم من است۔
ز خاک پاک بخارا و کابل و تبریز
< در جهان دل ما دور قم...
به یکی از صوفیه نوشت... >