Logo




 

نه تو اندر حرم گنجی نه در بتخانه می آئی

نه تو اندر حرم گنجی نه در بتخانه می آئی

ولیکن سوی مشتاقان چه مشتاقانه می آئی

قدم بیباکتر نه در حریم جان مشتاقان

تو صاحبخانه ئی آخر چرا دزدانه می آئی

بغارت میبری سرمایهٔ تسبیح خوانان را

به شبخون دل زناریان ترکانه می آئی

گی صد لشکر انگیری که خون دوستان ریزی

گهی در انجمن با شیشه و پیمانه می آئی

تو بر نخل کلیمی بی محابا شعله می ریزی

تو بر شمع یتیمی صورت پروانه می آئی

بیا اقبال جامی از خمستان خودی در کش

تو از میخانهٔ مغرب ز خود بیگانه می آئی