تا بر تو آشکار شود راز زندگی
خود را جدا ز شعله مثال شرر مکن
بهر نظاره جز نگه آشنا میار
در مرز و بوم خود چو غریبان گذر مکن
نقشی که بسته ئی همه اوهام باطل است
عقلی بهم رسان که ادب خوردهٔ دل است
< میخانهٔ فرنگ
جلال و گوته >