بروی او در دل ناگشاد
خودی اندر کف خاکش نزاده
ضمیر او تهی از بانگ تکبیر
حریم ذکر او از پا فتاده
< گریبان چاک و بی فکر ...
دل خود را اسیر رنگ و... >