خیالش با مه و انجم نشیند
نگاهشن سوی پروین ببیند
دل بیتاب خود را پیش او نه
دم او رعشه از سیماب چیند
< خودی تا گشت مهجور خد...
ز رومی گیر اسرار فقی... >