چمنها زان جنون ویرانه گردد
که از هنگامه ها بیگانه گردد
ازن هوئی که افکندم درین شهر
جنون ماند ولی فرزانه گردد
< نخستین لاله صبح بهار...
دگرئین تسلیم و رضا گ... >