نوا از سینه مرغ چمن برد
ز خون لالهن سوز کهن برد
به این مکتب ، به این دانش چه نازی
که نان در کف نداد و جان ز تن برد
< خدایا وقتن درویش خوش...
به پور خویش دین و دا... >