تو میگوئی که دل از خاک و خون است
گرفتار طلسم کاف و نون است
دل ما گرچه اندر سینهٔ ماست
ولیکن از جهان ما برون است
< جهان مهر و مه زناری ...
نه نیروی خودی را زمو... >