خودی را نشهٔ من عین هوش است
ازن میخانهٔ من کم خروش است
می من گرچه نا صاف است درکش
که این ته جرعهٔ خمهای دوش است
< ترا با خرقه و عمامه ...
قماش و نقره و لعل و ... >