ز پیری یاد دارم این دو اندرز
نباید جز بجان خویشتن زیست
گریز از پیشن مرد فرودست
که جان خود گرو کرد و به تن زیست
< به ساحل گفت موج بیقر...
نهان اندر دو حرفی سر... >