بزرگی گفت از پیرانِ این راه
که تا بشناختم حق را، از آنگاه
مرا نه امن و نه ناایمنی هست
نه با کس دوستی نه دشمنی هست
کنون من گفتم اسراری که شاید
تو هم زین پس بکن کاری که باید
< (۳) حکایت مرد صوفی ک...
(۱) حکایت شیخ با ترس... >