از بس که در انتظار تو گردون گشت
تا روز همه شب،ز شفق، در خون گشت
چون راه نیافت از پس و پیش به تو
در خویش به صد هزار قرن افزون گشت
< شمارهٔ ۳۰
شمارهٔ ۲۸ >