در عشق نماند عقل و تمییز که بود
کلی دل و جان بسوخت آن نیز که بود
چون پرتو آفتاب از پرده بتافت
ناپیدا شد چو ذرّه هر چیز که بود
< شمارهٔ ۸۹
شمارهٔ ۸۷ >