از بس که بدیدم ز تو اسرار عجب
خون گشت دلم از چو تو دلدار عجب
بس کز همه عالمت بجستم شب و روز
تو خود همه عالمی زهی کار عجب!
< شمارهٔ ۹۱
شمارهٔ ۸۹ >