آنکس که غمِ کهنه و نو میداند
حالِ منِ سرگشته نکو میداند
دردِ من و عجزِ من و حیرانی من
گو هیچ کسی مدان چو او میداند
< شمارهٔ ۱۰
شمارهٔ ۸ >