دل در خم آن زلف چو زنجیر بماند
سر بر خط تو دو پای در قیر بماند
مشکِ سرِ زلفِ تو دلِ ما بربود
ما را، جگرِ سوخته، توفیر بماند
< شمارهٔ ۴۵
شمارهٔ ۴۳ >