شمعی که ز درد او کسی باز نگفت
جان داد که یک سخن به آواز نگفت
شاید که ببرّند زبانش که به قطع
تا در دهن گازنشد راز نگفت
< شمارهٔ ۶۸
شمارهٔ ۶۶ >