بر بوی وصال میدویدم همه سال
گفتی بنشانمت ازین کار محال
جانا منِ برخاسته دل شمع توام
گر بنشانی مرا بمیرم در حال
< شمارهٔ ۱۰۲
شمارهٔ ۱۰۰ >