Logo




 

اسرارگفتن منصور با شیخ کبیر در اعیان

بگو شیخ کبیر کار دیده

که تقوی داری ای برگزیده

ترا بگزیدهام از بینیازی

که کار آخرت اینجا بسازی

بتقوی راه کن در سوی ما تو

مبین در هیچ بد در کوی ما تو

بتقوی باش دایم عین مولا

نظر میکن تو اندر سوی مولا

هر آنکو کار ما امروز سازد

حقیقت ذات ما او را نوازد

بجز نیکی مکن در دهر خونخوار

که دنیا بدسکال است ای وفادار

وفاداری تو ای شیخ یگانه

مرا کن دستگیری در زمانه

تو میدانم که هم شیخ کبیری

مرا کن اندر اینجا دستگیری

وصال شیخ اگر بیدست گیرد

مرا اینجایگه که دست گیرد؟

بحق آنکه یارانیم اینجا

حقیقت بیوفایانیم اینجا

تو بامن من ابا تو در میانه

نموده روی در دید زمانه

زمانه بگذرد صورت نماند

ولیکن ذات منصورت نماند

تو با منصور اینجا آشنائی

که قطبی در کبیری و خدائی

توئی قطب و منم خورشید عالم

که خورشیدی ز من جاوید عالم

توئی قطب ملایک در زمین تو

که خورشید مکانی در مکین تو

نداند قدر تو جز ذات منصور

فدای تست مر ذرات منصور

بخواهم رفت ودیگر باز آمد

دمادم صاحب این راز آمد

بخواهم رفت از این صورت برون من

دهم ذرات کلی رهنمون من

چو هستم رهنمون جمله ذرات

از آنم نحن اقرب عین آیات

جمالم آفتاب هر جهانست

همه ذراتم اینجاگه عیان است

چو کل شیئی در جمعم نموداست

همه ذراتم اینجا در سجود است

طلب کردند در آن مسکن خویش

حجاب جملگی رفته است از پیش

حجاب از پیش اینجا برگرفتم

نمود ذات را رهبر گرفتم

مرا علم حقایق نور ذاتست

بیان شرعم از ذات و صفاتست

همه گویا بمن در اصل بنگر

میان شرح من در وصل بنگر

چه به ازوصل ما شیخا درونت

نظر میکن که هستم رهنمونت

چه به از وصل شیخا در دل و جان

نظر میکن که هستم راز پنهان

حقیقت راز میگویم ترا باز

وصال ما نگر اینجا سرافراز

خدائی کن که تو شیخ کبیری

که امروزم حقیقت دستگیری

خدائی تو اندر بندگی دوست

دمی منگر ز معنی در سوی پوست

خدائی کن ایا شیخ وفادار

در اینجا خویشتن را پای میدار

تو از شیراز امروزت که آورد

ترا اینجای از بهر چه آورد

بدان آورده است امروز اینجا

که تا گردانمت پیروز اینجا

توئی پیروز در کون و مکان یار

حقیقت فارغ از دیدار اغیار

در اینجا سرّ تفسیرم بیابد

کسی باید که تقریرم بیابد

حقیقت کل اللهام پدیدار

در اینجا گاه بیشک برسر دار

حقیقت قل هوالله است بودم

از آن اینجا کنی دایم سجودم

سجود خود کنم در عشق دایم

که ذاتم هست در اسرار قایم

منم در شوق دایم قایم الذات

که یکی قل هواللهم ز آیات

نه من از کس نه از من کس بزاده است

یقین ذات من اینجا بازداده است