Logo








 

در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست

چارچیز است آنکه بعد از رفتنش

از محالاتست باز آوردنش

چون حدیثی رفت ناگه بر زبان

یا که تیری جست بیرون از کمان

باز چون آری حدیث گفته را

کس نگرداند قضای رفته را

باز کی گردد چو تیر انداختی

همچنین عمری که ضایع ساختی

هر که بی اندیشه گفتارش بود

پس ندامتهای بسیارش بود

تا نگفتی می‌توانی گفتنش

چون بگفتی کی توان بنهفتنش

عمر را می‌دان غنیمت هر نفس

چون رود دیگر نباید باز پس

هیچ کس از خود قضا را رد نکرد

هر که راضی از قضا شد بد نکرد

هر که می‌خواهد که باشد در امان

مهر می‌باید نهادن بر دهان

می‌سزد گر عمر را داری عزیز

چون رود پیشش نخواهی دید نیز