Logo








 

در بیان صدقه دادن

گر کنی خیری بدست خویش کن

خیر خود را وقف هر درویش کن

یک درم کان را بدست خود دهند

به بود زان کز پی او صددهند

گر ببخشی خود یکی خرمای تر

بهتر از بعد تو صد مثقال زر

هر چه بخشیدی مکن با او رجوع

گر ز پا افتادهٔ از دست رجوع

این بدان ماند که شخصی قی کند

باز میل خوردن آن کی کند

با پسر گر چیزکی بخشد پدر

می‌رسد گر باز گیرد از پسر

ای پسر با مال و زر شادی مجوی

آنچه کس را دادهٔ دیگر مگوی

شادی دنیا سراسر غم بود

سور او را در عقب ماتم بود

امر لا تفرح ز دنیا گوش دار

جای شادی نیست دنیا هوش دار

شادمان را ندارد دوست حق

این سخن دارم ز استادان سبق

کر فرح داری ز فضل حق رواست

لیک از دنیا فرح جستن خطاست

ای پسر با محنت و غم خوی کن

روی دل را جانب دلجوی کن