بود خوش دیوانهٔ در زیر دلق
گفت هر چیزی که دروی ماند خلق
علتست و من چو هستم دولتی
میرسم از عالم بی علتی
از ره بی علتیم آوردهاند
در جنون دولتیم آوردهاند
لاجرم کس را بسرم راه نیست
از جنونم هیچ جان آگاه نیست
هرکه در بی علتی حق فتاد
در خوشی جاودان مطلق فتاد
هرچه دید و هرچه بروی رفت نیز
خوش شمرد آن جمله چون جان عزیز
< الحكایة و التمثیل...
الحكایة و التمثیل... >