آتشین لاله ی دل صد ورق است
هر ورق مایده ی صد طبق است
غشق می خوانم و می گریم زار
طفل نادانم و اول سبق است
حرف مقصود نمی ریزد زود
خانه ی طالع من تنگ شق است
گل غم زآتش من می جوشد
شیشه ی دل ز غمش پر عرق است
از کتابی که منش در خواندم
لوح محفوظ نخستین ورق است
عرفی از عیب تو گفتیم مرنج
هر چه در خق تو گویند حق است
< غزل ۶۴
غزل ۶۲ >