Logo




 

غزل ۷۹

نوشیم شربتی که شکرها درو گم است

داریم عزلتی که سفرها درو گم است

صد روشنی است در تتق تیره روزنم

فیروز شام من که سحرها درو گم است

در طبع صد کرشمه و تحریک جلوه نیست

این نخل خشک بین که ثمرها درو گم است

طالع ببین که بر اثر یاس می رود

این ناله ی حزین که اثرها درو گم است

خیز ای شمال بخت که زورق برون بریم

زین موج خیز فتنه که سرها درو گم است

کی مرد ماست هر که نهد داغ بر جگر

داغی است داغ ما که جگرها درو گم است

عرفی به عیب دوستی ار شهره ای چه غم

عیب است دوستی که هنرها درو گم است

< غزل ۸۰

        

غزل ۷۸ >