Logo



 

غزل ۲۷۸

دلم در عاشقی با زخم زهر آلود می گردد

که از دنبال درد آوارهٔ بهبود می گردد

به مرهم کلفتی نو می شود، هر گه که می بینم

که داغ سینهٔ پروانه آتش سود می گردد

ز طالع تا قیامت برگ غم دارم ، ولی داغم

که گردون در زمان کامرانی بود می گردد

نگاه تلخ کامان دور دار از لعل او ، یارب

که آب زندگی ناگاه زهرآلود می گردد

ندانم از کدامین باده مستی می کند عرفی

که ناکامی طلب در کعبهٔ مقصود می گردد

< غزل ۲۷۹

        

غزل ۲۷۷ >