Logo



 

غزل ۳۶۱

آنان که وصف تو تقریر می کنند

خواب ندیده را تعبیر می کنند

از صدق اهل بتکده هم اعتماد رفت

از بس که اهل صومعه تزویر می کنند

مردان کار راه نشین عباد شد

بازیچهٔ دوستان همه تزویر می کنند

ای بی غمان حذر که ندیمان بزم عشق

طفلان خام را به نفس پیر می کنند

هر چند آشنای رموزند زیرکان

نازک مگو حدیث که تکفیر می کنند

چون اهل راز نکته سرایند گوش دار

زیبق به گوش ریز چو تفسیر می کنند

منکر مشو چو نقش نبینی که اهل رمز

لوح و قلم گذاشته تحریر می کنند

اندیشه ای دریغ مدار از دل خراب

کاین خانه به وسوسه تعمیر می کنند

این آه و نالهٔ عرفی از آتش سرشته اند

مگشای لب، مباد که تأثیر می کنند

< غزل ۳۶۲

        

غزل ۳۶۰ >