Logo








 

غزل شماره ۱۱

چشم من چون به روی او باز است

در ندانم که بسته یا باز است

خاک فرسوده دیده و گوش است

لیک خاموش حرف و آواز است

تو در گفتگو بیند و ببین

که چه درها بروی دل باز است

کلهٔ خشک، جام جمشید است

نقش الواح گلشن راز است

چه کنم درد من دوا سوز است

چه کنم عشق او به من ساز است

با رضی دیگر از بهشت مگوی

نیست طاووس بلکه شهباز است